حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

پنجشنبه, ۱۲ مهر , ۱۴۰۳ ساعت تعداد کل نوشته ها : 327 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 3 تعداد دیدگاهها : 13×
  • درس خارج فقه و اصول

  • درس خارج فقه و اصول

  • کتاب آفتاب در حجاب
    ۲۵ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۶:۰۱
    14
    کتاب آفتاب در حجاب از جمله آثار سید مهدی شجاعی در حوزه‌ی ادبیات مذهبی است. کتاب درباره‌ی «حضرت زینب» (سلام الله علیها) نوشته شده و در سال ۱۳۷۷ به وسیله‌ی «انتشارات نیستان» منتشر شده است.  
    ارسال توسط :

    کتاب آفتاب در حجاب

    کتاب آفتاب در حجاب از جمله آثار سید مهدی شجاعی در حوزه‌ی ادبیات مذهبی است. کتاب درباره‌ی «حضرت زینب» (سلام الله علیها) نوشته شده و در سال ۱۳۷۷ به وسیله‌ی «انتشارات نیستان» منتشر شده است.  

    آفتاب در حجاب اثر پرباری است  که تا کنون  سی مرتبه تجدید چاپ شده است. شجاعی برای نوشتن کتاب از استنادهای تاریخی فراوانی استفاده کرده و جزئیات مربوطه به زندگی «حضرت زینب» (س) را بازگو می‌کند. او درباره‌ی مضمون این کتاب می‌گوید :«اکنون، با استفاده از مونث بودن و زن بودن شخصیت حضرت زینب (س) می‌توانیم به لایه‌های درونی و پنهان از ماجرای عاشورا که کم‌تر مورد توجه قرار گرفته است، ورود پیدا کنیم.»

    علت نام‌گذاری کتاب

    سیدمهدی شجاعی در مصاحبه‌ای علت نام‌گذاری این کتاب را این‌طور توضیح می‌دهد: «درباره‌ عنوان کتاب باید بگویم که حجاب، علاوه بر این که می‌تواند به وقار و سنگینی حضرت زینب اشاره داشته باشد، مفهوم دیگری نیز دارد. حجاب، چیزی است که مانع دیدن یک شی از جمله حقیقت می‌شود که البته این حجاب می‌تواند از جنس تاریکی و نور باشد. باید گفت که آفتاب در حجاب به معنای آفتاب تابانی است که شخصیت بزرگ و والای آن شخصیت نورانی هنوز درک نشده است و از این جهت در حجاب مانده است.

    حضرت زینب (س) را از کودکی تا وفات

    کتاب آفتاب در حجاب در هجده بخش یا به زبان خود کتاب در هجده پرتو نوشته شده و بخش‌های مختلف زندگی حضرت زینب (س) را به تصویر می‌کشد. این کتاب زندگی حضرت زینب (س) را از کودکی تا وفات توصیف می‌کند. در آفتاب در حجاب نکته‌های جالبی درباره‌ زندگی حضرت زینب می‌خوانیم.

    به عنوان مثال طبق روایت‌های مختلف نام این حضرت را پیامبر (ص) از سوی جبرئیل گذاشته‌ و به معنای درخت نیکو منظر وخوش‌بو است. در آفتاب در حجاب آمده است که بعد از نام‌گذاری ایشان، پیامبر از جبرئیل سوال کرد دلیل این غصه و گریه چیست؟ جبرئیل عرضه داشت: «همه‌ عمر در اندوه این دختر می‌گریم که همه‌ عمر جز مصیبت و اندوه نخواهد دید». این سخن جبرئیل به رنج‌ها و مصیبت‌های فراوانی که  حضرت زینب (س) در زندگی متحمل شده و لقب «اُمّ المَصائب» را به او داده‌اند؛ اشاره کرده است.

    مرروی بر درون‌مایه کتاب آفتاب در حجاب

    شجاعی در یکی از جلسات نقد کتاب در جمع نوجوانان مخاطب کتابش درباره‌ی درون‌مایه کتاب آفتاب در حجاب گفته است:

    «یکی از درون‌مایه‌های اصلی داستان این است که پیام‌های امام‌حسین و کربلا را به بقیه منتقل کنیم. بنابراین تنها یک درون‌مایه وجود ندارد. بلکه آن‌چه که عصاره فکری این قیام است باید منتقل شود. اتفاقی که در کتاب رخ می‌دهد این است که در آن، دو واقعه را به صورت موازی جلو می‌بریم:

    یکی این است که واقعه کربلا از منظر حضرت زینب روایت می‌شود و تمام حوادث و ظرایف از زبان ایشان مطرح می‌شود. و در طرف مقابل، یک درون‌گرایی در بین لایه‌های پنهان این ماجرا را داریم. دقت کنید که می‌توان واقعه عاشورا را از منظر امام حسین، حضرت زینب، جبهه دشمن و … دید… ما هم‌چنان که درون حضرت زینب را می‌کاویم. لایه‌های پنهان واقعه کربلا را می‌جوئیم و از این دوربین نگاه متفاوتی به واقعه کربلا داریم. برای مثال در کتاب «سقای آب و ادب»، چنین داستانی از زبان حضرت عباس نگاه می‌شود.»

    راوی کتاب آفتاب در حجاب

    سیدمهدی شجاعی درباره‌ زاویه دید کتاب اضافه می‌کند:

    «راوی این رمان ترکیبی از دانای کل و دوم شخص است. در حقیقت، جنس راوی این رمان با کتاب‌های دیگر متفاوت است. از این جهت شاید بتوان گفت که اصلی‌ترین نکته این کتاب، جنس روایت و نوع زاویه دید است. باید اشاره کرد که این زاویه دید، طرح جدیدی است. همیشه در نوشتن داستان عاشورایی به دنبال این بودم که با توجه به این‌که بسیاری از افراد مضامین عاشورایی را می‌دانند، از زاویه دید جدیدی استفاده کنم.

    ترکیب دانای کل و دوم شخص، راوی جدیدی را می‌سازد که این اجازه را به مخاطب و راوی می‌دهد تا بتواند احساس را کنترل کند و به نوعی پاگشای درونی داشته باشد. به اعتقاد من این مدل از راوی، حس مخاطب را بیش‌تر درگیر می‌کند در حالی که اگر قرار بود راوی داستان فقط دوم شخص باشد، نمی‌توانست به بسیاری از حیطه‌ها وارد شود و این حس صمیمیت و عاطفه را برانگیزد. در حقیقت، ترکیب این راوی و ایجاد زاویه دید جدید، اتفاق مهمی باشد که در این رمان رخ داده باشد.»

    درباره‌ سید مهدی شجاعی نویسنده کتاب آفتاب در حجاب

    سید مهدی شجاعی در ۱۳۳۹ در تهران به دنیا آمد. او در سال ۱۳۵۶ وارد دانشگاه هنرهای دراماتیک شد و تحصیلات خود را همزمان در دو رشته‌ی ادبیات نمایشی و رشته‌ی حقوق شروع کرد. شجاعی به دلیل مهارت و علاقه‌اش به نوشتن، تحصیلات دانشگاهی‌اش را رها کرد و به نوشتن در روزنامه‌ها و مطبوعات مشغول شد.

    سیدمهدی شجاعی کتاب‌های زیادی تالیف کرده است که از جمله‌ آن‎ها می‌توان به «کشتی پهلو گرفته»، «پدر عشق و پسر»، «کمی دیرتر…»، «دموکراسی یا دموقراضه؟» و آفتاب در حجاب اشاره کرد. ناشر همه‌ آثار شجاعی «انتشارات نیستان» است. نسخه الکترونیکی کتاب آفتاب در حجاب را هم می‌توانید در همین صفحه دانلود کنید.

    برشی از کتاب آفتاب در حجاب

    در کنار پیکر حسینت زانو می‌زنی و همچنان زبان می‌گیری: پدرم فدای آن که در یک دوشنبه، تمام هستی و سپاهش غارت و گسسته شد. پدرم فدای آن که عمود خیمه‌اش شکسته شد. پدرم فدای آن که سفر نرفته تا چشم به بازگشتش باشد و مجروح نگشته تا امید به مداوایش برود. پدرم فدای آن که جان من فدای اوست. پدرم فدای آن که غمگین درگذشت. پدرم فدای آن که تشنه جان سپرد. پدرم فدای آن که محاسنش غرق خون است. پدرم فدای آن که جدش محمد مصطفاست، جدش فرستاده‌ی خداست. پدرم فدای آن که فرزند پیامبر هدایت، فرزند خدیجه کبراست، فرزند علی مرتضاست، یادگار فاطمه زهراست.

    صدای ضجه دوست و دشمن، زمین و آسمان را برمی‌دارد. زنان و فرزندان که تاکنون فقط سکوت و صبوری و تسلی تو را دیده‌اند، با نوحه‌گری جانسوزت بهانه‌ای می‌یابد تا سیر گریه کنند و عقده‌های دلشان را بگشایند. از اینکه می‌بینی دشمن قتاله‌ی سنگدل هم گریه می‌کند، اصلا تعجب نمی‌کنی، چرا که به وضوح، ضجه‌ی زمین را می‌شنوی، اشک اشیا را مشاهده‌ می‌کنی، گریه‌ی آسمان را می‌بینی، نوحه سنگ و خاک و باد و کویر را احساس می‌کنی و حتی می‌بینی که اسب‌های دشمن آن چنان گریه می‌کنند که سم‌هاشان از اشک چشم‌هاشان‌ تر می‌شود. ولوله‌ای به پا کرده‌ای در عالم، زینب!

    هیچ کس نمی‌توانست تصور کند که این زینب استقامت اگر بخواهد در مصیبت برادرش نوحه‌گری کند، چنان آتشی به جان عالم و آدم می‌افکند که اشک عرش را در می‌آورد و دل سنگین دشمن را می‌لرزاند. اما این وضع، نباید ادامه بیابد که اگر بیابد، دمی دیگر آب در لانه‌ی دشمن می‌افتد و سامان بخشیدن سپاه را برای عمر سعد مشکل می‌کند.

    پس عمر سعد به کسی که کنار او ایستاده، فرمان می‌دهد: برو و این زن را از سر جنازه‌ها بران! تو این دستور عمر سعد را نمی‌شنوی. فقط ناگهان ضربه‌ی تازیانه و غلاف شمشیر را بر بازو و پهلوی خود احساس می‌کنی آن چنان که تا اعماق جگرت تیر می‌کشد، بند بند تنت از هم می‌گسلد و فریاد یا زهرایت به آسمان می‌رود.

    مطالب مرتبط:

    کتاب دختر ماه

    آلبوم عکس                آرشیو فیلم              آرشیو صوت

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.