حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

سه شنبه, ۲۸ فروردین , ۱۴۰۳ ساعت تعداد کل نوشته ها : 301 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 3 تعداد دیدگاهها : 15×
  • درس خارج فقه و اصول

  • درس خارج فقه و اصول

  • شهید مطهری: دین شناسی،کفرشناس
    ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲ - ۹:۲۲
    20

    شهید مطهری«رحمه‌الله‌علیه» : دین شناسی،کفرشناس   « العلماءُ باقُونَ مَا بَقِی الدَّهر : اَعْیانُهُمْ مَفْقُوده وَ اَمثالُهُم فِی القُلُوب موجوده »(حکمت ۱۴۷ نهج البلاغه) ( علمای الهی، تا روزگار باقی است، باقی‌اند. ظاهراً در بین ما نیستند، ولی در قلب‌ها موجودند) یک دهان خواهم به پهنای فلک تا بگویم وصف آن رشک مَلک   ابعاد […]

    ارسال توسط :

    شهید مطهری«رحمه‌الله‌علیه» : دین شناسی،کفرشناس

     

    « العلماءُ باقُونَ مَا بَقِی الدَّهر : اَعْیانُهُمْ مَفْقُوده وَ اَمثالُهُم فِی القُلُوب موجوده »(حکمت ۱۴۷ نهج البلاغه)

    ( علمای الهی، تا روزگار باقی است، باقی‌اند. ظاهراً در بین ما نیستند، ولی در قلب‌ها موجودند)

    یک دهان خواهم به پهنای فلک تا بگویم وصف آن رشک مَلک

     

    ابعاد گوناگون شخصیت شهید مطهـری«رحمه‌الله‌علیه»به عنوان اسلام‌شناسی جامع

    در فقـه

    تا در مسیر دینداری حرام و حلال اسلام را بشناسد و بشناساند، وگرنه در هدایت امت آنان را در حرام و حلال الهی به گمراهی می‌افکند و اِباحه‌گری پیش می‌آید.

    درکـلام

    تا حقانیت تشیع را خوب بنمایاند.

    درفلسفـه

    تا در ارائه دین، مبانی استدلالی که به بدیهیات ختم می‌شود، رعایت گردد.

    درعـرفان

    تا دین از گوهرهای معانی خالی نگردد و در ظاهری خشک نماند. لذا آثار شهید مطهری هم عقل را اقناع می‌کند و هم دل را می‌پروراند.

    در بینش به عنوان کفرشناسی دقیق:

    شناخت چهره کفر در زیر نقاب مارکسیسم، که ادعای نجات ملت از چنگال استبداد شاهنشاهی را داشت، و هشدار دادن به جوانان که این مکتب نه در مبنا صحیح است و نه در ادعا صادق. و شناخت چهره کفر در زیر پوشش لیبرالیسم که با میدان دادن به هوس‌ها بدون معارضه مستقیم با دین، عملاً دین را به حاشیه می‌راند.

    شناخت چهره کفر

    شناخت چهره کفر در صورت دینداری سودانگارانه که عظمت مطهری «رحمه‌الله‌علیه» در شناخت و نشان‌دادن خطرات این نوع اسلام است. این نوع اسلامی که در حقیقت نظر به حقانیت اسلام ندارد، بلکه به مفید بودن آن می‌نگرد، و چون اسلام را برای جامعه و فرد و خانواده مفید می‌داند، می‌پذیرد و نه چون حق است. در این نوع مسلمانی عملاً پای التقاط و بدعت به میان می‌آید و کاری به حقانیت موضوع ندارد. و لذا هروقت آن برایش مفید بود، آن را می‌پذیرد، و هروقت هم طبق رسومات جامعه مفید نبود، آن را رها می‌کند.

    آفت روشنفکران مذهبی

    و در این نوع مسلمانی ملاک مفید و مضر بودن را هم خود انسان‌ها تعیین می‌کنند و به زعم این آقایان وظیفه اسلام است که خود را با میل مردم هماهنگ کند. شهیدمطهری‌ «رحمه‌الله‌علیه» متوجه شد در اردوگاه روشنفکران مذهبی چنین آفت بزرگی جا بازکرده و لذا با سعه صدر مخصوص به خود با این مسئله برخورد کرد که نمونه شاخص آن را در مباحثات ایشان در انجمن اسلامی مهندسان و به خصوص در مباحثات ایشان با شخص آقای بازرگان می‌توان دید.

    در روش:

    رعایت جنبه‌های حق‌جویی افراد

    چشم بصیر مطهری«رحمه‌الله‌علیه» متوجه جنبه‌های حق‌جویی افراد بود. و لذا در نگاه به مخالف خود همواره مواظب بود که جنبه‌های مخالفت آن فرد با نظرات شهیدمطهری، حجاب نگردد تا آن جنبه‌های حق‌جویی آن فرد مورد غفلت قرار گیرد و کار به مشاجره و جدال بکشد. لذا است که دائم جنبه‌های حق‌خواهی طرف مقابل را در حین صحبت به زبان می‌آورد. (رحمت الهی بر او باد به جهت این‌همه سعه صدر)

    رعایت جنبه‌های انسانی مکاتب انحرافی

    مطهری«رحمه‌الله‌علیه» خوب می‌دانست که خاستگاه تاریخی مکاتب فلسفی و تربیتی غرب کجاست. و متوجه بود که چه عواملی باعث شده که دکارت یا کانت یا اسپنسر یا نیچه یا مارکس مبادرت به تدوین چنین نظریه‌ها و مکاتبی نمایند. لذا با توجه به آن شرایط با آن نظریه برخورد می‌کرد و به صرف مخالفت آن نظریات با عقل و دین با آن، موضع جدلی نمی‌گرفت. به طوری که گاهی مواقع انسان احساس می‌کند ایشان یکی از طرفداران آن نظریه‌ها است.

    پس می‌توان گـفت :

    ۱- مطهری«رحمه‌الله‌علیه» چون اهل تفکر است، اهل سعه صدر است و می‌داند گوهری در انسان‌ها هست که می‌توان از طریق به تفکر واداشتن انسان‌ها آن گوهر را از حالت بالقوه به حالت بالفعل در آورد و این کار با حوصله و سعه صدر فقط ممکن است.

    ۲- مطهری«رحمه‌الله‌علیه» چون عمق فاجعه غرب را می‌شناخت و متوجه بود چگونه آن فرهنگ، اذهان جوانان را اشغال کرده، خیلی با مدارا جلو می‌آمد و اگر این روحیه نبود ممکن بود بسیاری از جوانان آن زمان در مقابل افکار ایشان موضعگیری کنند.

    کتاب‌های شهیدمطهری«رحمه‌الله‌علیه» به چند دلیل مفید است:

     

    ۱- همه جانبه بودن

    همه جانبه بودن مطالب کتاب‌ها، هم از نظر اسلامی و هم از نظر شناخت خطرات زمانه، آن هم نه شناخت خطراتِ سطحی، بلکه از نظر شناخت عمیق افکاری که منجر به خطرات سطحی می‌شود. یعنی شهید مطهری لوازم هر فکری را می‌شناخت و لذا به آن فکر می‌پرداخت و نه به لوازم آن. مثلاً به نبوت می‌پرداخت چون می‌دانست افکاری پیدا شده که نبوت را یک موضوع اعتباری می‌انگارد و رابطه تشریع با تکوین را منکر می‌شود.

    ۲- تعقلی و منطقی بودن

    شهیدمطهری به جهت آن پرورشی که به عقل خود داده بود، سراسر شخصیت او یک عقل مجسم گشته بود. لذا اصلاً نمی‌توانست چیزی را خارج از تعقل و اندیشه برزبان آورد و نتیجه این نوع سلوک و ریاضت این بود که ورود و خروج وی در مباحث، انضباط عقلی کاملاً روشنی را به خوانندگان و شنوندگانش می‌داد و اگر کسی مدتی با افکار ایشان تماس مستمر بگیرد، همان حالت عُقلائی در او سرایت می‌کند و عملاً تعقل او تقویت می‌گردد.

    ۳- رعایت انصاف

    شهیدمطهری«رحمه‌الله‌علیه» در ارائه نظرات و نقد اندیشه‌های مخالف، انصاف را رعایت می‌کرد. در نقادی سخنان رقیب از تعادل خارج نمی‌شد. به طوری که مارکسیست‌ها می‌گفتند: «ما بعضی مواقع نظرات مارکس را از کتاب‌های مطهری بهتر می‌فهمیم، تا کتاب‌هایی که توسط خود دانشمندان ما ترجمه شده است».

    ۴- بدون تعصب

    در کتاب‌های شهیدمطهری « عقل آزاد » در صحنه است و نه تعصب کور، و نه پیش‌فرض‌های از قبل قبول شده، به طوری که انسان در ابتدا فکر می‌کند گویا ایشان نظر رقیب را پذیرفته.

    چرا مطهری کهنه نمی‌شود؟

     

    ۱- ارتباط با حقایق ثابت عالَم 

    شهیدمطهری«رحمه‌الله‌علیه» به واقع از علمای ربانی است که توانسته است از طریق قرآن و روایت، با حقایق ثابت عالَم ارتباط پیدا کند – اعم از ارتباط عقلی و یا ارتباط شهودی و وجودی – یعنی علم شهید مطهری ریشه در «وَهم» و «خیال» و «حدسیات» ندارد که دوران‌ بردارد و پس از زمانی دوره‌اش تمام شود. آری، مثال‌های او عوض می‌شود، ولی تفکر او می‌ماند.

    ۲- سخنانی به وسعت عمیق‌ترین ابعاد بشر

    وقتی حکیمان جامعه ساکت شوند، افکار جامعه را تبلیغات سوداگران و هوسبازان و سیاست‌زده‌ها از آن خود می‌کند و در این تبلیغات طوری وانمود می‌کنند که افکار گذشته‌گان کهنه شده و باید آنها را به موزه سپرد. حال اگر حکیمان در این شرایط جوّزده به میدان آمدند و ماوراء این فضای «اکنون‌زده» سخن راندند، این سخنان کهنه نمی‌شود و شهیدمطهری در چنین شرایطی به میدان آمد و سخن گفت، سخنانی به بلندی تاریخ و به وسعت عمیق‌ترین ابعاد بشر.

    شهیدمطهری «رحمه‌الله‌علیه» فرزند زمان خود:

     

    ۱- آزادی تفکر، غیر از آزادی عقیده است

    شهیدمطهری در جوّ لیبرالیسم‌زده جهانی ندا سر داد «میدان آزادی تفکر، غیر از آزادی عقیده است» تا نتوانند بگویند هر انسانی با هر عقیده‌ای حق دارد به رسمیت شناخته شود. چرا که به نام آزادی عقیده، هر سخن پوچی را بدون هیچگونه پشتوانه فکری به رسمیت می‌شناختند و از این طریق حقانیت تشیع منتفی می‌گشت و ریشه انقلاب اسلامی زده می‌شد.

    ۲- همه به یک اندازه به دنبال این حق نیستند

    در مقابله با فرهنگی که می‌خواهد افراد دون را عنان‌دار تفکر جامعه کند و به بهانه این‌که « دانستن، حق همه است» می‌خواهد نتیجه بگیرد همه به اندازه مساوی می‌دانند، و از این طریق حکیمان و متفکران واقعی را منزوی نماید، شهید مطهری می‌گوید:
    «آری همه حق دانستن دارند، ولی همه به یک اندازه به دنبال این حق نیستند، پس نباید بگوییم همه افراد ارزش نظراتشان‌ مساوی است» تا از این طریق جامعه خود را از متفکران محروم کنیم.

    ۳- شناخت شبهات و پاسخ به آنها

    غم پیامبرانه داشتن، بدین معنی که نگذاریم اسلام از دست برود و نگذاریم عظمت و شکوه و زیبایی اسلام لکه‌دار شود، کاری است که شهیدمطهری«رحمه‌الله‌علیه» از آن غافل نبود و می‌دانست در این راستا است که باید هم اسلام خوب تبیین شود و هم شبهه‌هایی که بدان وارد می‌کنند، خوب شناخته و همه جانبه جواب داده شود.

    حیات کفر به نفی اسلام حقیقی است

    کفرشناسی یک قدرت بزرگ روحی و عقلی است تا از طریق شناخت کفر، ساحت اسلام توسط ابعاد مختلف و چهره‌های آشکار و پنهان کفر، در حجاب فرو نرود و از آن کارآیی لازم بیفتد، هرچند این کفرشناسی و کفرستیزی برای شهیدمطهری به قیمت ریختن خونش تمام شد، ولی رسالت خود را به خوبی انجام داد.

    لازم است بپذیریم که حیات کفر به نفی اسلام است و آن هم نفی اسلام حقیقی که عبارت باشد از تشیع، و نه نفی بودا و نه نفی مسیحیت و یهودیت موجود. چرا که کفر کنار امثال این دین‌ها و آئین‌ها به خوبی می‌تواند به حیات خود ادامه دهد و لذا است که کفر حتماً با اسلام حقیقی بر سر ستیز خواهد بود و حتماً برای ادامه حیات خود انواع نقشه‌ها و توطئه‌های فرهنگی را تدوین می‌کند تا تشیع را از صحنه خارج کند، همان‌طور که در تاریخ فقط علی«علیه‌السلام» سبّ می‌شود، هرچند پیامبر «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» صحابه‌های دیگری هم دارند. ولی کفر با خیلی‌ها می‌تواند کنار بیاید – حتی اگر صحابه پیامبر باشند – ولی با علی«علیه‌السلام» نه، پس باید تمام تبلیغات برای نفی علی«علیه‌السلام» باشد.

    اسلام‌شناس ناب، دشمن‌شناس ناب

    حال که پذیرفتیم اسلام ناب حتماً دشمن دارد، باید اسلام‌شناس ناب، دشمن‌شناس ناب باشد. و همچنان‌که اسلام ناب دشمن دارد، اسلام‌شناس ناب هم بی‌دشمن نخواهد بود و به همین جهت هم امام‌خمینی«رحمه‌الله‌علیه» می‌دانستند که برای حذف تفکر شهیدمطهری توطئه خواهند کرد که فرمودند:

    « من به دانشجویان و طبقه روشنفکران متعهد توصیه می‌کنم که کتاب‌های این استاد عزیز را نگذارند با دسیسه‌های غیراسلامی فراموش شود».

    و خنثی کردن توطئه‌های کفر عبارت است از برنامه برای احیاء تفکر مطهری در نظام اندیشه فردی و خانواده و جامعه انسانی.
    و شهیدمطهری«رحمه‌الله‌علیه» بدین شکل با چشمانی بیدار متوجه افکار و افرادی بود که رمز رستگاری ملت یعنی اسلام را نشانه رفته بودند و بسیاری از امیدهایی را که آنها در سر پروریده بودند، خنثی نمود.

    خوشا جامعه‌ای که دانشجویان و طلاب آن به مطهری اقتدا کنند

    پس خوشا جامعه‌ای که دانشجویان و طلاب آن به مطهری اقتدا کنند، آن دین‌شناسِ کفرشناس. تا راه مطهری ناتمام نماند و تا آنها نیزماندگار شوند، هرچند در مطهری هم متوقف نخواهند شد.

    نویسنده: استاد طاهرزاده

    آلبوم عکس                آرشیو فیلم              آرشیو صوت

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.