حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت , ۱۴۰۳ ساعت تعداد کل نوشته ها : 301 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 3 تعداد دیدگاهها : 15×
  • درس خارج فقه و اصول

  • درس خارج فقه و اصول

  • کربلا و رازی که شهدا متوجه آن بودند
    ۳۱ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۸:۱۰
    10
    شهدا مایه‌ رونق حیات معنوی‌اند در کشور. حیات معنوی یعنی روحیه، احساس هویّت، هدفداری، به سمت آرمان‌ها حرکت‌کردن، عدم توقّف؛ این کار شهداست.
    ارسال توسط :

    کربلا و رازی که شهدا متوجه آن بودند در بستر «ایمان» و «امید»

    آنچه ما را دعوت می‌کند تا به راز شهید و شهادت در حضور تاریخیِ‌مان بیندیشیم، جمله حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» است که بعد از قبول قطعنامه این طور بیان داشتند:
    « خداوندا! کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزه‌اند و نیازمند به مشعل شهادت؛ تو خود این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش.»
    حال سؤال این است! در این آغازِ راه مبارزه که پس از قبول قطعنامه و تمام‌شدن جنگ با صدام در میان است، چه چیزی باید مدّ نظر ما باشد که حضرت امام از خداوند تقاضا می‌کنند تا او خودش چراغ پر فروغ شهادت را حافظ و نگهبان باشد؟

    حضور شهدا

    این نکته مهمی است که در مشعل شهادت و در چراغ پر فروغ آن، حضوری نهفته است که باید همواره آن حضور با نظر به شهادت و شهید مدّ نظر باشد. و این‌جا است که ما در آغاز تاریخی هستیم که امام شهیدان و شهدا آن تاریخ را گشودند. تاریخی که بشریت به عالی‌ترین ابعاد گسترده خود می‌رسد با توجه به این امر سعی شده در مطالب زیر تا آن‌جا که ممکن است معنای حضور شهدا با خوانندگان محترم در میان گذارده شود.

    شهدا و نبوغ تاریخی در زمانه خود

    امید است با تدبر در فرازهایی که ذیلا مطرح می‌شود به این نتیجه برسیم که : «شهدا انسان‌هایی هستند دارای نبوغ تاریخی در زمانه خود.» و این یعنی ما از طریق نظر به سیره شهدا، کربلای خود را در این تاریخ تجربه کنیم و متوجه اموری باشیم که در دل این کربلا پیش می‌آید، به این معنا که خبری در راه است و با حضور در این تاریخ می‌توانید فرزندان امیدی باشید که در آن «حضور بیکرانه اکنون جاودانه» خود را می‌یابید و این یعنی انسان همواره در میان راه خویش است. راهی با بامدادی نو.

    خبری در راه است

    با توجه به تجربه‌ای که در شهادت حاج قاسم پیش آمد و شباهتی که با شهادت اباعبدالله«علیه‌السلام» داشت و با نظر به حضوری که بعد از شهادت اباعبدالله«علیه‌السلام» در تاریخ پیش آمد، می‌توان گفت: «خبری در راه است». جناب حافظ هم در همین رابطه می‌فرمایند:
    کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست            این قدر هست که بانگ جرسی می‌آید
    ما هنوز در اجمال تاریخی خود هستیم که به مرور با تفصیلِ آن روبه‌رو خواهیم شد، ولی خوب است به این حضور فکر کنیم. حضوری که به گفته جناب حافظ: «پیوسته شد این سلسله تا روز قیامت»، هرچند ممکن است در حال حاضر احساس کنید آن حالت، کمی خود را عقب کشیده و نور جلال او بر انوار جمالیه‌اش غلبه کرده ولی وقتی در تاریخی حاضریم که با نور شهدا شکل گرفته و خداوند وعده داده: «وَأَنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِینَ»(آل‌عمران/۱۷۱) خواهیم گفت:
    حاشا که من از جور و جفای تو بنالم             بیدادِ لطیفان همه لطف است و کرامت
    ولی آنچه همواره باید مدّ نظر باشد دنبال‌کردن و کوتاه‌نکردن حضور شهدا در تاریخی است که مدّ نظر آن‌ها است و همه سخن ما در این گفتار آن است که :
    کوته نکند بحثِ سر زلف تو حافظ                    پیوسته شد این سلسله تا روز قیامت

     

    گوش‌سپردن به ندای تاریخی شهدا

    چه خوب است تا در افق کربلاییِ تاریخِ خودمان تأمّل کنیم و ببینیم بین کربلایِ تاریخی حضرت اباعبدالله«علیه‌السلام» و کربلای ما که نمادی مثل حاج قاسم سلیمانی را به عنوان شهید در خود دارد؛ چه نسبتی وجود دارد؟ و از این جهت با نظر به نسبت شهدای عاشورا و شهید و شهادت که شهید حاج قاسم سلیمانی در این زمانه نماد آن است، به آینده تاریخی خود فکر کنیم. به امید این‌که روشن شود ما در این تاریخ در کجای نهضت اباعبدالله«علیه‌السلام» قرار داریم و نهضت اباعبدالله«علیه‌السلام» چگونه ما را فرا گرفته است.

    آیا آن یگانگی که یاران حضرت توانستند در نسبت با حضرت در کربلا از خودشان شکل دهند، ما در همان سنت، در این تاریخ می‌توانیم آن یگانگی را از خود نشان دهیم؟ آیا می‌توانیم آن حضور را ذیل نماد آغازگراین تاریخ یعنی ذیل حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و با افقی که شهید حاج قاسم سلیمانی برای ما به ظهور می‌آورد، به دست آوریم؟ این است آنچه امروز باید به آن بیندیشیم تا اولاً: از نهضت حضرت اباعبدالله «علیه‌السلام» بهره کامل را ببریم و ثانیاً: با فهم درست جایگاه شهادت در امروز تاریخ خود با نظر به دو بستر دیروز عاشورایی و امروز عاشورایی‌مان، در عالی‌ترین حضور، موقعیت خود را شکل دهیم.

    شهدا مایه‌ رونق حیات معنوی‌اند در کشور

    و به سخن رهبر معظم انقلاب بیندیشیم که فرمودند: «شهدا مایه‌ رونق حیات معنوی‌اند در کشور. حیات معنوی یعنی روحیه، یعنی احساس هویّت، یعنی هدفداری، یعنی به سمت آرمان‌ها حرکت‌کردن، عدم توقّف؛ این کار شهدا است؛ این را هم قرآن به ما یاد میدهد. شهدا تا هستند، با تن خودشان دفاع میکنند، وقتی میروند، با جان خودشان: «وَ یَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا‌ هُم یَحزَنون؛» ببینید این استبشار، مال بعد از رفتن است. تا هستند، جان‌شان و تن‌شان و حرکت مادّی‌شان در خدمت اسلام و در خدمت جامعه‌ اسلامی است، وقتی میروند، معنویّتشان، صدایشان تازه بعد از رفتن بلند میشود. نطق شهدا بعد از شهیدشدن باز می‌شود، با مردم حرف می‌زنند – بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم- با ماها دارند میگویند؛ [باید] ما گوش‌مان سنگین نباشد تا بشنویم این صدا را… مهم این است که ما بشنویم این صدا را… اگر این پیام را بشنویم، روحیه‌ها قوی خواهد شد، حرکت، حرکت جدّی‌ای خواهد شد… روزبه‌روز اینها زنده‌تر میشوند.»(۱۴ آبان ۹۷)

    معنای حضور تاریخی شهدا

    شهادت، نوعی شعور است برای حضور در آینده. از آن جهت که با انقلاب اسلامیِ کربلایی، افقی در مقابل شهید گشوده می‌گردد با آینده‌ای توحیدی که منجر به ولایت الهی خواهد شد. این آن نکته ‌مهمی است که شهید متوجه آن می‌شود.
    وقتی روشن شد آن افق در مقابل شهید گشوده می‌شود و شهید برای حضور در آن افق به میدان می‌آید و خود را حاضر می‌کند که حتی با شهادتِ خود در آن آینده حاضر شود؛ می‌فهمیم چرا خداوند ثمره و نتیجه شهادت‌ها را زمینه تحقق ولایت الهی برمی‌شمارد و در بستر آن شهادت‌ها جامعه‌ای به ظهور می‌آید که مصداق بالفعل «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا» می‌باشد. این نوع ولایت، شروعِ نوعی از زندگی است که انسان خود را زیر سایه رحمت الهی احساس می‌کند. و کربلا با به میان‌آوردن آن شهادت‌ها توانست ولایت الهی را که با حاکمیت جاهلیت به حاشیه رفته بود، به جامعه متذکر شود. با این‌که جاهلیت اموی تلاش کرد تا ولایت فرهنگ جاهلیت را در جامعه تازه مسلمان حاکم کند.

    جاهلیت اموی‌ با آن سابقه تاریخی که در جزیرۀ العرب داشت عملاً در جایگاه تمدنی قرار می‌گرفت، مقابل نظامی که بنا است دین اسلام آن نظام را شکل دهد و گمان نکنیم وقتی گفته می‌شود دوران قبل از اسلام دوران جاهلیت بوده، آن‌ها مردمی بودند بدون ساختار خاص اجتماعی و فرهنگی، اتفاقاً دارای نظم پیچیده و دقیقی بودند آن هم با راهکارهای حضور یک تمدن، ولی با نگاهی که هیچ جایگاهی برای کرامت انسانی و ابعاد متعالی انسان قائل نبودند.

    شهیدانِ مسیر صبر و مقاومت

    اسلام از طریق پروردگار انسان‌ها آمد تا جایگاه انسان‌ها را به آن‌ها متذکر شود و در این رابطه شهدا به جایگاهی دیگر غیر از جایگاهی که فرهنگ جاهلیت برای انسان ترسیم کرده است، نظر می‌کند و نظر به آینده‌ای دارند که با اسلام در حال وقوع است. و می‌خواهند به هر قیمتی که شده در آن آینده حاضر باشند. حتی به قیمت از دست دادن حضور دنیایی‌شان و حاضرشدن در حیاتی که سرزنده‌تر از حیات دنیایی است.

    در این مورد خوب است به آیات ۱۵۳ تا ۱۵۷ سوره بقره توجه کنید که خطاب به مؤمنین می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاهِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرینَ»(بقره/ ۱۵۳) از مؤمنین می‌خواهد از صبر و صلات جهت امری که آن‌ها را فرا گرفته و در پیش است، استعانت و کمک بگیرند و بدانند که در این صحنه‌ها از معیت الهی و همراهی خداوند برخوردارند و در این فضا است که موضوع جایگاه شهادت را جهت ادامه آن حضور پیش می‌کشد و می‌فرماید: «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ»(بقره/۱۵۴) حاکی از آن‌که شهیدانِ مسیر صبر و مقاومت، با نوعی از حیات که برتر از حیات دنیایی است، در صحنه‌اند و ما متوجه آن نوع حضور و آن حیات نیستیم، در حالی که حیاتی است غیر از حیاتی که هرکس بمیرد به عنوان حیات برزخی در آن قرار می‌گیرد. بلکه حیاتی است که طالبان شهادت متوجه آن می‌باشند، زیرا احساس می‌کنند با شهادت خود با حضوری فعال‌تر می‌توانند در جبهه‌ای که گشوده شده است حاضر باشند و رسالت تاریخی خود را به بهترین نحو به انجام برسانند .

    شهادت و آغاز تاریخی دیگر 

    این‌جا است که حضور تاریخی شهدا، معنای خود را پیدا می‌کند و شهادت، پدیده‌ای خواهد بود برای نظر به آینده و حضور در نظم جهانی که به عنوان آغاز تاریخی دیگر در پیش است. در ادامه، در آیه ۱۵۵ می‌فرماید: «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ» چنانچه ملاحظه می‌کنید در آخر آیه بحث بشارت به صابرین را به میان می‌آورد که حکایتی است از نتیجه کار فرهنگ مقاومت در طوفانی که مسلمانان را فراگرفته و از هر طرف و به صورت‌های مختلف آنان را تهدید می‌کند ولی آنان با روحیه‌ای که روحیه‌ای است ماورای مرگ و زندگی، طوری در صحنه فتحِ تاریخیِ خود حاضرند.

    که به تعبیر قرآن «إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَهٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ»(بقره/۱۵۶) اساساً خود را در آغوش خدا می‌یابند و دیگر چیزی به نام زنده‌بودن و مردن برایشان معنا نمی‌دهد و حضرت حق در توصیف این افراد می‌فرماید: «أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَهٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ»(بقره/۱۵۷) و این اوج حضوری است که انسان می‌تواند در نزد خود از همه آنچه یک انسان می‌تواند از آن بهره‌مند شود، بهره‌مند گردد و آن عبارت است از صلوات و ستایش پروردگارشان، همراه با رحمت و این‌که‌ این همان، مطلقِ هدایت است.

    مطالعه کامل جزوه و شرح استادطاهرزاده

    آلبوم عکس                آرشیو فیلم              آرشیو صوت

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.