معرفی کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم
اصول فلسفه و روش رئالیسم کتابی فلسفی که در اصل ۱۴ مقاله از علامه سید محمدحسین طباطبایی بوده و پس از آن توسط شاگرد وی، متفکر شهید مرتضی مطهری، شرح داده شده است. این اثر، هم مستقلاً و هم با شرح مذکور بارها به چاپ رسیده است.
این کتاب، نه تنها حاوی مسائل مهم فلسفه قدیم و جدید، بلکه شامل نوآوری در زمینه فلسفه اسلامی و نقد و بررسی فلسفه غرب است.
توضیحات کتاب
این کتاب در آغاز، بحثهای فلسفی ویژهای بوده که توسط سید محمدحسین طباطبایی در سالهایی از دهه بیست شمسی (قرن ۱۴) برای برخی از طلاب حوزه علمیه قم تدریس میشده است. وی مباحث را ابتدا خودش مینوشته و سپس آنها را در جلسات مطرح و مورد بحث و بررسی قرار میداده است.
مجموعه این بحثها، ۱۴ مقاله است که نخست بین فضلا و اساتید، دست به دست میگشت و سپس ده مبحث، توسط یکی از شاگردان وی، یعنی شهید مطهری، با شرح و توضیح لازم، منتشر گردید. ولی نشر چهار بحث آن که شامل جلد چهارم مجموعه بود، به دلیل اختلاف نظر شهید مطهری با علامه طباطبایی، مدتها به تأخیر افتاد.
متن اصلی کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم شامل ۱۴ مقاله است
- نخستین مقاله، به چیستی فلسفه و تبیین آن میپردازد.
- در مقاله دوم ضمن روشن ساختن فرق میان فلسفه و سفسطه، دلایل عمده ایدئالیستها مورد نقد و بررسی قرار میگیرد و آنگاه به اشکالات دانشمندان مادی در همین زمینه پاسخ داده میشود.
- در مقاله سوم، ضمن ارزیابی مسئله علم-ادراک و تقسیمبندی علم بر دو قسم: حصولی و حضوری، با دلایل فلسفی به اثبات میرسد که علم و ادراک نمیتواند به طور مطلق، مادی باشد.
- مقاله چهارم، بحث علم و معلوم و ارزش معلومات را مطرح میسازد که از نظر اهمیت، در میان مباحث فلسفی، جزء مباحث درجه یک فلسفه به شمار میرود. در این مقاله اصالت بینش فلسفه رئالیستی با دلایل منطقی به اثبات میرسد.
- مقاله پنجم، پیدایش کثرت در ادراکات است و نتایجی را به دست میدهد که در زمینه بحثهای فلسفی و روانشناسی درباره «حس و عقل» مورد گفت و گو و توجه است. مطهری مینویسد: در این مقاله به مطالبی برمیخوریم که همان طوری که مورد توجه کامل قدما نبوده، فلسفه یا منطق و علم النفس جدید نیز راهی برای آن باز نکرده، یعنی تحقیقاتی که در آن مقاله شده، یک گام تازهای است که در عالم فلسفه شده.
- مقاله ششم، ادراکات اعتباری، یک بحث تازه فلسفی را مطرح میکند و چگونگی تفکیک ادراکات اعتباری و حقیقی را از یکدیگر، روشن میسازد.
- در مقاله هفتم، وجود، مورد ارزیابی است. مسئله وجود به علت پیوند عمیقی که با سایر مباحث فلسفی دارد، از اساسیترین مسائل فلسفه به حساب میآید، ولی چنان که در این کتاب آمده، از مجموع ۱۲ بحث مطرح شده در این مقاله، فقط یکی دو مسئله آن در فلسفه یونان قدیم به چشم میخورد و بقیه، محصول دوران گسترش فلسفه در اسلام است و دو مسئله مهم «موجود معدوم نمیشود»، و «عدم نسبی است» برای نخستین بار در این مقاله مورد پژوهش قرار میگیرد.
- در مقاله هشتم که مسائل ضرورت و امکان را تجزیه و تحلیل میکند، بیشتر مسئله وجوب و قطعیتی که در جهان حکمفرماست، مورد توجه قرار گرفته است، چرا که ضرورت و حقیقت نظام هستی، از زمان قدیم تا به امروز، یکی از عمدهترین مسائل فلسفه شرق و غرب به شمار رفته است. در آخر همین مقاله جبر و اختیار، و همچنین استعداد تکلیف و مسئولیت انسان در قبال نظام حتمی جهان هستی، مورد تحقیق قرار میگیرد.
- در مقاله نهم، قدیمیترین مسئله فلسفه، یعنی قانون علیت، مورد موشکافی است، و سپس علت غائی، و اینکه شانس، بخت و اتفاق هیچگونه مفهومی نمیتواند داشته باشد.
- در مقاله دهم، مسئله قوه و فعل، امکان و فعلیت، حرکت و تکامل، زمان و حرکت، با بینش ویژهای ارزیابی میشود، و ضمن نقد قانون تکاپوی طبیعت (تز، آنتیتز، سنتز)، نظریه فلسفه رئالیسم را در این زمینه ارائه میدهد. البته این بخش نیازمند دقت ویژهای است.
- مقاله یازدهم، درباره حدوث و قدم است و دو نکته اساسی «جهان طبیعت حادث علّی است» و «جهان طبیعت حادث زمانی است»، به اثبات میرسد که از نظر فلسفی حائز اهمیت است.
- مقاله دوازدهم، وحدت و کثرت، و پیوند آن با فلسفه و انقسامات و احکام وحدت و کثرت و مسئله «تقابل» که چهار قسم است، بررسی میشود.[۷]
- در مقاله سیزدهم، ماهیت، جوهر و عرض، مطرح شده و نظریات و آزمایشهای علمی جدید مورد بحث قرار میگیرد.
- آخرین بخش از کتاب (مقاله چهاردهم) درباره خدای جهان و جهان (به اصطلاح فلاسفه اسلامی «الهیات بالمعنی الاخص»: ذات الهی، صفات کمالی حق، چگونگی انتساب و صدور جهان از وی) بحث میکند. با اینکه در این بخش نیز به شبهات و اشکالات مادیها پاسخ داده میشود، ولی این امر از ارزش جنبه اثباتی بحث نمیکاهد و دلایل و براهین عقلی و فلسفی، ارزش ویژهای به موضوع میبخشد. در همین مقاله، بحث کوتاهی درباره قضا و قدر و اشارهای نیز به پایان جهان آمده است.
محتوا و هدف اصلی کتاب
بخش قابل توجهی از مجموع متن کتاب و شرح مطهری بر آن، در نقد «ماتریالیسم دیالکتیک» است. خود مطهری، در مقدمهاش بر این کتاب (چاپ شده به همراه شرح خودش از آن) در این باره مینویسد:
-
- در این کتاب سعی شده است که تمام انحرافات ماتریالیسم دیالکتیک به طور واضح نمایانده شود… از لحاظ اینکه نشریات مربوط به ماتریالیسم دیالکتیک بیش از اندازه در کشور ما منتشر شده و افکار عده نسبتاً زیادی از جوانان را به خود متوجه ساخته…، لازم بود که تمام محتویات فلسفی و منطقی این رسالات تجزیه و تحلیل شود تا ارزش واقعی آن به خوبی واضح گردد.
با این حال، شهید مطهری، هدف اصلی کتاب را انتقاد و ردّ فلسفه مادی نمیداند و میگوید:
-
- هدف اصلی این کتاب به وجود آوردن یک سیستم فلسفی عالی براساس استفاده از زحمات گرانمایه هزار ساله فلاسفه اسلامی و از ثمره تحقیقات وسیع و عظیم دانشمندان مغرب زمین و از به کار بردن قوه ابداع و ابتکار است، و لهذا در این سلسله مقالات، هم مسائلی که در فلسفه قدیم نقش عمده را دارد و هم مسائلی که در فلسفه جدید جائز اهمیت است طرح میشود و در ضمن، قسمتهایی میرسد که نه در فلسفه اسلامی و نه در فلسفه اروپایی سابقه ندارد.
ثبت دیدگاه