قبلا مقدمه لغت موران را خواندیم و بنا داریم به مدد الهی خلاصهای از شرح استاد بزرگوار سید یدالله یزدانپناه بر این رساله را با هم مطالعه کنیم:
فصل اول
شیخ اشراق در فصل اول رساله لغت موران داستانی را مطرح میکند از چند مورچه که از لانهشان بیرون آمدند، برای غذا جمع کردن. دیدند شبنمی افتاد روی شاخۀ نبات. برای مورچهها سوال شد که این شبنم از کجا است؟ از زمین است؟ آسمانی است؟ چه است؟
یکی گفت از زمین است، یکی گفت از دریاست، دعوا شده بود تا به یک مورچه باتجربهای رسیدند. از او سوال کردند. ایشان گفت باید صبر کنید ببینید این به کجا میپیوندد، به کدام طرف میل دارد، هر طرف میل دارد اصلش برای همانجاست.
به هر طرف میل دارد اصلش از همان جاست
بعد مثال میزند. میگوید، میبینید وقتی یک سنگ را به سمت بالا پرت میکنی، باز برمیگردد به زمین. این نشان میدهد اصل این سنگ از زمین است. (البته این یک بحث طبیعیِ طبیعیاتِ آن دوره است، که برخی میگفتند مرکز زمین که أرض است و خاک، هر چه که خاک است برود به سمتِ بالا دوباره باز برمیگردد به سمت پایین، به اصل خودش بر میگردد. قاعده درست است، اما الان ما این را با جاذبه توضیح میدهیم)
بعد شیخ اشراق از زبان مور نکتهای را برای ما بیان میکند: “هر چه به ظلمت محض کشد اصلش هم از آنست”. هر چه به سمت ظلمت میرود اصلش هم از ظلمت است. میبینید به سمت بدی میل دارد، به سمتِ کارهای گناه میل دارد، اصلش هم از آنجاست. این را بدانید. تا در او ریشه نداشته باشد به آن سمت نمیرود.
سرشت اولیه
هیچ شده توجه کنید چرا در انبیاء اصلاً گناه نیستند؟ بعضی موقعها این توضیح را میدهیم که انبیاء باطن گناه و بدی و زشتی آن را میبینند که انجام نمیدهند. این درست است. اما اصلاً طبعِ انبیاء، جان انبیاء به لحاظِ سرشت اولیهاشان آنقدر نورانی است که هیچگاه نمیتواند آن بدیها را برتابد. گناه با شرافتِ ذاتیاشان نمیسازد. ملاصدرا معتقد است که انبیاء طینت اولیهشان سراسر پاک است.
بعضی از افراد را داریم، از اول این شرافت ذاتی را دارند. در روایات ما آمده است، وقتی خدا خیر بندهای را میخواهد دلش را بهگونهای قرار میدهد که تا بدی را میبیند بدش میآید، یعنی به سمتش نمیرود. یعنی دل، نورانی است، اصلاً بدی را برنمیتابد. ولی دل که ظلمانی باشد، چرا، بهراحتی برمیتابد.
مال حلال یا حرام
بعضی موقع پدر و مادر با آن غذایی که به فرزند میدهند، با آنچه با فرزند میکنند، در جانش ظلمت میکارند. نه اینکه اراده و عزم او برای تغییر کارساز نباشد، هست! ولی کارش سخت میشود. اما مالِ حلالی که به یک فرزند میدهید، جان فرزندتان را نورانی میکنید. اصلاً بعضیها گفتهاند مال حلال را که دادید، نورانیت را در دلش انداختید. طینت اولیۀ او را ساختید. که اکثر افرادی که معمولاً حلال خوردند در نهایت، به سمتِ بدی نمیروند ان شاالله.
صاحب فرزند بشوید
این تبدیل میشود به یک میلِ درونی. به تعبیر ایشان اگر میبینی به سمت ظلمت میرود ریشهای دارد در او. گاهی نیتی که پدر میکند، مادر میکند، کار خلافی که از نظر مالی پدر انجام میدهد، مادر انجام میدهد، روی فرزند اثر میگذارد.
دیدید برخی از کودکها از اول دیانتشان قوی است؟ این به خاطر آن نور قوی است که دارند. خدا گاهی توفیق میدهد و از ما هم خواستهاند، گفتهاند شما صاحب فرزند بشوید که شاید فرزند شما با قول “لا اله الا الله” زمین را سنگین کند، به همین اشاره دارد. شاید کسی باشد که نوری در دل داشته باشد که به سمت خدا بکشد، و بشود عارف بالله، بشود ولی خدا.
هر چیزی به اصلش باز میگردد
خلاصه که صحبت مور با تجربه این بود که: اگر کسی دنبالِ روشنایی میگردد حتماً بدانید از روشنایی است، سنخش از روشنایی است.
در ادامۀ داستان میگوید، همین لحظه که داشتند مورها با هم صحبت میکردند، این لحظه آفتاب آمد بالا و هوا گرم شد، تا گرم شد، دیدند این قطرات آبی که روی شاخ نبات نشسته بخار شد و رفت بالا. ایشان میگوید ببینید، اصلش مشخص شد از کجاست.
سه آیه برای جمعبندی داستان
«نُورٌ عَلى نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ» روشنىِ بر روى روشنى است. خدا هر که را بخواهد با نور خویش هدایت مىکند (سوره نور آیه ۳۵)
«وَ أَنَّ إِلى رَبِّکَ الْمُنْتَهى» و اینکه پایان [کار] به سوى پروردگار توست. (آیه ۲۴ سوره نجم)
«إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ.» سخنان پاکیزه به سوى او بالا مىرود، و کار شایسته به آن رفعت مىبخشد. (]یه ۱۰ سوره فاطر)
راه سلوک
شیخ اشراق راه سلوک را همین ابتدا گفته است: باید زمینۀ مساعد پیدا کنید تا برسید. تا از سنخ نور نشوید به خدای نور سماوات و أرض نمیرسد. “الله نور السماوات و الارض”… تو باید نورانی شوی تا برسی والّا نمیشود.
اگر میخواهی به سمت خدا بروی، چارهاش نورانی شدن است، “نور علی نور یهدی الله لنوره من یشاء” هر کس را خدا بخواهد هدایت میکند. “و یضرب الله الامثال للناس” این مثال “الله نور السماوات” را زد و بعد بحث مشکات و زجاجه و اینها در آن آیه آمده است، این آیه مثل ضربالمثل است یعنی بدان خدا نور حقیقی است، تو اگر میخواهی به خدا برسی باید نورٌ علی نور شوی.
نهایتِ نور
و بعد تعبیر میکند “و أنّ إلی ربک المنتهی” رسول الله توانست به خدا برسد و به انتها برسد. چرا رسید؟ چون نهایتِ نور بود به نور رسید و الّا نمیشد. تو میخواهی دست به سلوک بزنی اول باید نور تحصیل کنی.
راه کسب نور
خب چگونه نور تحصیل کنم؟ “الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه” به سمت خداوند سبحان، کلمۀ طیّب صعود میکند و عمل صالح به خدا میرسد.
کلمۀ طیب را دو معنا کردند، گاه گفتند یعنی عقیدۀ پاک و گاه گفتند جان پاک. هر دو درست است. هرچه از سنخ خدا باشد به سمت خدا بالا میرود. آن سنخ خدایی چه هست؟ جان پاک. پاک شو اول سپس دیده بر آن پاک انداز. تا انسان پاک نشود نمیتواند دیده بر خدای پاک بیاندازد، تا نورانی نشود خدای نور را نمیتواند دربیابد.
چرا کلمۀ طیب به سمت خدا صعود میکند و کلمه ناپاک، به سمت خدا صعود نمیکند؟ چون خدا پاک است، به سمت خدا پاکی میرود. هر چیزی به اصل خویش باز میگردد. عقیدۀ پاک. ایمان پاک. تا اینها نباشد نمیشود.
راه تزکیه
جالب است در قرآن کریم وقتی میخواهد برای تزکیه راه دهد، میگوید ایمان و عمل صالح. آیه ۷۵ و ۷۶سوره طه اینگونه آمده:
“وَ مَنْ یَأْتِهِ مُؤْمِناً قَدْ عَمِلَ الصَّالِحاتِ فَأُولئِکَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلى (۷۵) جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها وَ ذلِکَ جَزاءُ مَنْ تَزَکَّى(۷۶)”
اوّل این گونه صحبت میکند، هرکس ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد، خداوند سبحان درجات عالیه را به آنها میدهد، و در بهشت به ایشان جا داده میشود. پس به ایشان درجات عُلی داده میشود در بهشت. و این درجات عُلایی که دادیم، جزای کسی است که تزکیه کرده باشد. تزکیه چیست؟ همان “من یأتیه مومناً قد عمل الصالحات”.
یکی از ظرافتهای قرآن این است. به جای اینکه بگوید این جزای کسی است که ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد، میفرماید جزای کسی است که تزکیه کند. یعنی هر کس که ایمان بیاورد و عمل صالح، دارد تزکیه میکند.
ایمان و عمل صالح
خودِ این یک ضابطه است. تو میخواهی سلوک الیالله کنی، باید راه سلوک را بدانی:
قاعدۀ اول: باید مناسبت پیدا کنی.
مناسبت به چه است؟ ایمان و عمل صالح، تزکیه. تا پاک نشوی نمیتوانی به خدای پاک راه بیابی، راهش این است.
ایمان هم مراتبی دارد. بعضی از روایات ما ده مرحلۀ ایمان را گفته است. ده مرحله را به صورت کلی گفته است و الّا بینهایت مرحله دارد. که عمقِ ایمان را رسول الله و امیرالمؤمنین و اهل بیت دارند. شجرۀ طیبۀ طوبی از خانۀ علی و اولاد علی رویید و هر جا مؤمنی بود شاخهای درآمیخت، هر کس ایمان دارد شعبهای از ایمان اهل بیت را دارد. پس یک نکته، این را توجه کنید، خودِ ایمان و عمل صالح را وقتی شیخ اشراق به عنوانِ آن راهِ مناسبت مطرح کرده است دلیلش این است که موجبِ تزکیه میشود.
تنها راه، شریعت است
پس بدانید اگر میخواهید به خدا برسید راهش جز شریعت نیست. شریعت است که مشخص میکند عمل صالح چیست، شریعت است که مشخص میکند عقیدۀ پاک چیست. شریعت راه نور را مشخص میکند. لذا آیات قرآن میگویند، قرآن نازل شد تا شما را از ظلمت به سمت نور ببرد. یعنی دست شما را بگیرد در عقیدۀ پاک، دست شما را بگیرید در عمل صالح. اعمال را باید یاد گرفت چه عملی صالح است و دقائق عمل را. دقائق عمل را ما هیچ نشنیدیم. ولی باید آنها را بیاموزیم.
ثبت دیدگاه