قهر کردن یکی از مواردی است که در مکتب اسلام به عنوان ابزاری تنبیهی برای تربیت فرزند معرفی شده است. اما چنین تنبیهی در صورتی کارایی دارد، که پدر و مادر در مسیر تربیتی خود به قدری به فرزند محبت کرده باشند؛ که قهر آنها برای فرزند قابل تحمل نباشد. اگر این ارتباط عاطفی میان پدر و مادر با فرزند برقرار شده باشد؛ قهر برای او بسیار آزار دهنده خواهد بود. شاید از همین رو است که در همین روایت آمده است که قهر با فرزند نباید طولانی باشد.
ما نياز به محبت داريم. خيلی وقتها دليل بهانهگير شدن يکی از اعضای خانواده اين است که نياز محبتیاش پاسخ داده نشده است. وقتی محبت میکنيم به ما گفتند: ابراز محبت، «أَبْقَي لِلْمَوَدَّةِ» (المحاسن، ج 1، ص 266) باعث میشود اين محبت ماندگارتر شود. «وَ خَيْرٌ فِي الالْفَةِ» دلها را به هم نزديکتر میکند، «اصلح لذات البين» اختلافی بين شما هست لازم نيست سر آن اختلاف بحث کنيد. گاهی با محبت خودش به راحتی حل میشود.
خداوند میفرمايد: فرزندانتان را از ترس فقر نكشيد، خواه از نظر بدن، خواه از نظر انسانيت. كمالات معنویشان را فدای تهديد فقر نكنيد، از ترس فقرِ موهوم آنها را از كمالات واقعي محروم ننماييد. اين نوع نگاهكردن به زندگی كه نگران رزق فرزندانتان باشيد، دائماً بدن فرزندانتان را میلرزاند. اين هم يک نوع كشتن است. در حالیكه دين به شما میگويد: نه خودتان را از ترس فقر بكشيد و نه فرزندانتان را. بگذاريد زندگی كنند. زندگی ماورای نان و آب است. زندگی همان بندگی است.
سومين اثر محبت اين است که آستانه تحمل را بالا و توقع را پايين میآورد. دقيقاً همان چيزی که پدر و مادرها از بچه میخواهند. آقا از خانم و خانم از آقا میخواهد. نمیگويم باید فقيرانه زندگی کرد یا نبايد دنبال تامین معاش بود. اما به هر حال زندگي فراز و نشيب دارد. گاهی بخاطر کم کاری يک مسئول است و گاهی بخاطر شرايط خاصی است که ايجاد میشود. هميشه هم تنگناهای اقتصادی نيست.
در زندگی آدمهای زرنگ برای اينکه حرفشان به کرسی بنشيند، به جای اینکه زندگی را به يک پادگان تبديل کنند، اهل محبت میشوند. اينها آدمهای زرنگی هستند، به همسر و بچهشان محبت میکنند؛ تا آنجايی که حرف بايد به کرسي بنشيند، با کمترين هزينه بنشيند.