سوال
من یکسال است که میخواهم بچه دار بشوم ولی هنوز موفق نشدهام ولی خواهر شوهرم به تازگی مادر شده است. حس میکنم به او حسادت میکنم و این مساله آزارم میدهد. چگونه این احساس زشت را در خودم از بین ببرم؟
پاسخ سرکار خانم نیلچیزاده
گاهی اوقات دو برادر همزمان و نزدیک بهم دیگر ازدواج میکنند یا دو تا عروس با همدیگر وارد یک خانواده میشوند یا اینکه یک خواهر شوهر و یک عروس همزمان وارد زندگی متاهلی میشوند، این زمینه مقایسهها را خیلی زیاد میکند. یکی که ویژگیها و امکاناتی را بدست میآورد و دیگری میگوید که چرا فلانی این چیزها را دارد من هم باید داشته باشیم. اصطلاحا به آن چشم و هم چشمی میگوییم.
آیا من در مدار سلامت حرکت میکنم؟
ما در روانشناسی به این اصطلاح میگوییم مقایسه خویشتن با دیگری وقتی که در تواناییهای مثبت و با ویژگیهای ذاتی فرد مرتبط نباشد نشان دهنده این است که من در مدار سلامت حرکت نمیکنم. اگر ایشان میگفت که خواهر شوهر من توانسته حافظ قرآن باشد و من نتوانستم یا خواهر شوهرم توانسته در ارتباط با همسرش یک فرد توانمند باشد ولی من بداخلاق هستم، حتی در مورد دانایی خودش را با او مقایسه میکرد خوب بود. اما ایشان میگوید که خواهر شوهر من بچه دار شده ولی من بچه دار نشدهام.
خواست خداست
خانوادهای هستند که نزدیک به بیست سال است ازدواج کردهاند و خانواده موفقی هستند. آن آقا میگفت که من هر وقت به زندگی برادرم که فرزند دو قلو دارد نگاه میکنم این آیه قرآن پیش چشمم میآید: خدا به هرکسی که بخواهد یک دانه می دهد و به هرکسی که بخواهد دوتا می دهد و به هر کسی بخواهد اصلا نمی دهد. فرزندآوری یکی از آن چیزهایی است که مردم بهتر میتوانند بفهمند که خواست خدا در آن نقش ویژهای دارد. البته مراحل درمان هم هست ولی نهایتا خواست خداست.
به نفسمان پیروز نشدهایم
این دوستمان وقتی میگوید که من حسود شدهام، حسودی ایشان زمینه یک آسیب است و ایشان یک خلائی را قبل از این ماجرا داشته است که مثلا در این پنج سال مسابقه گذاشته بود که هیچ چیزی کم نیاورد، فرش، مبل، پرده و روابط و حالا به چیزی رسیده که نتوانسته.
این نشان دهنده این است که ما در عرصه خودخواهی به نفسمان پیروز نشدهایم. زندگی ما برای این نیست که با همدیگر رقابت بکنیم، برای این است که با خودمان رقابت بکنیم. انسانی که حسود است باید همه انرژی خودش را در این رقابت بیاورد. انسان حسود میخواهد به جایی برسد که دیگران نرسیده باشند.
بیماری بدخیم اخلاقی
قرآن میفرماید: انسانهایی هستند که میخواهند از انسانهای درجه یک هم جلو بزنند آنها کسانی هستند که در ویژگیهای مثبت جلو رفتهاند. این دوست ما بجای اینکه اجازه بدهد قلبش پر از کینه و رنجش بشود، اول کینه و بعد رنجش و بعد حسد است یعنی دو تا بیماری بدخیم اخلاقی. اگر ایشان دندان درد گرفته بود حتما آنرا درمان میکرد ولی در مورد درمان حسد کاری نکرده است در حالیکه درمان آن باید خیلی جدیتر از درمان دندان درد باشد.
شکرگزار باشیم
پس نسبت به کسانی که در زندگی او محبت میکنند شکر گزار خدا باشد، چه بجا آوردن سجده شکر، چه شکر زبانی. از صمیم قلب بگوید که خدایا متشکر هستم که همسر من خوش اخلاق، اهل نماز، اهل توجه به خانواده و.. . است. بعد در مورد سلامتی شکر گزاری بکند.
در مورد ویژگیهای خوبی که دارد، در مورد پدر و مادر خوبی که دارد، همه اینها را بشمارد و بعد بگوید که خدایا من شاکر همه نعمتهایت هستم. اما شاکر آن چیزهایی هم هستم که به من ندادی. چون خیلی از وقتها چیزهایی که خدا به ما نمیدهد، ممکن است به مصلحت ما نباشد. شاید اگر خدا به شما فرزندی میداد، ناقص به دنیا میآمد یا شما در دروان بارداری عارضهای میگرفتی که هیچ وقت این عرضه از بین نمیرفت.
امتحان خداست
البته این امتحان خداست و ممکن است خیلی از دوستان درگیر این ابتلاءها باشند. به نظر ایشان موقعیت خواهر شوهرش خیلی عالی است و خودش ته بدبختی قرار گرفته است. اگر ایشان دنبال درمان حسد خودش باشد اول با شکر گزاری نعمتهای خدا و بعد با توجه کردن به چیزهایی که خدا از او میخواهد. مثلا ایشان میخواهد بچه دار بشود، پس به یک یتیم خانه سر بزند و حس نیاز به محبت کردن به بچهها را جدی بکند.
برای رضای خدا این کار را بکند نه فقط برای التیام خشم خودش چون ممکن است که خودخواهی طرف و تنفرش را بیشتر کند. اگر فرد به آب کر ملکوت وصل نباشد در خودخواهیهایش دچار آسیب بعدی هم میشود. اما اگر بداند کسانی هستند که نیازمند لبخند و مهربانی او هستند و اینها را جدی بگیرد و به آن عمل بکند بیماری حسد او کم کم آرام میشود و از بین میرود.
ثبت دیدگاه