علی علیه السلام محبوب دلها
رمز محبت را هنوز کسی کشف نکرده است. یعنی نمیتوان آنرا فرموله کرد و گفت اگر چنین شد چنان میشود و اگر چنان شد چنین. ولی البته رمزی دارد. چیزی در محبوب هست که برای محب از نظر زیبایی خیره کننده است و او را به سوی خود میکشد. جاذبه و محبت در درجات بالا «عشق» نامیده میشود. علی محبوب دلها و معشوق انسانهاست.
چرا؟ و در چه جهت؟ فوق العادگی علی در چیست که عشقها را برانگیخته و دلها را به خود شیفته ساخته و رنگ حیات جاودانی گرفته است و برای همیشه زنده است؟ چرا دلها همه خود را با او آشنا میبینند و اصلاً او را مرده احساس نمیکنند بلکه زنده مییابند؟
ملاک محبت علی علیه السلام
مسلماً ملاک دوستی او جسم او نیست. زیرا جسم او اکنون در بین ما نیست و ما آن را احساس نکردهایم. و باز محبت علی از نوع قهرمان دوستی که در همه ملتها وجود دارد نیست. هم اشتباه است که بگوییم محبت علی از راه محبت فضیلتهای اخلاقی و انسانی است و حب علی حب انسانیت است.
درست است علی مظهر انسان کامل بود. درست است که انسان نمونههای عالی انسانیت را دوست میدارد. اما اگر علی همه این فضایل انسانی را که داشت میداشت: آن حکمت و آن علم، آن فداکاریها و از خودگذشتگیها، آن تواضع و فروتنی، آن ادب، آن مهربانی و عطوفت، آن ضعیف نوازی، آن عدالت، آن آزادگی و آزادیخواهی، آن احترام به انسان، آن ایثار، آن شجاعت، آن مروت و مردانگی نسبت به دشمن، و به قول مولوی:
در شجاعت شیر ربّانیستی
در مروت خود که داند کیستی؟
آن سخا و جود و کرم و…
اگر علی همه اینها را که داشت میداشت اما رنگ الهی نمیداشت، مسلماً این قدر که امروز عاطفهانگیز و محبت خیز است نبود.
پیوند الهی علی علیه السلام
علی از آن نظر محبوب است که پیوند الهی دارد. دلهای ما به طور ناخودآگاه در اعماق خویش با حق سر و سرّ و پیوستگی دارد. و چون علی را آیت بزرگ حق و مظهر صفات حق مییابند به او عشق میورزند. در حقیقت پشتوانه عشق علی پیوند جانها با حضرت حق است که برای همیشه در فطرتها نهاده شده. و چون فطرتها جاودانی است مهر علی نیز جاودان است.
نقطههای روشن در وجود علی بسیار است؛ اما آنچه برای همیشه او را درخشنده و تابان قرار داده است؛ ایمان و اخلاص اوست و آن است که به وی جذبه الهی داده است.
سخن یکی از دلباختگان علی علیه السلام
صعصعه بن صَوْحان عبدی یکی دیگر از دلباختگان علی بود؛ از کسانی بود که در آن دل شب در مراسم دفن علی با عده معدودی شرکت کرد. پس از آنکه حضرت را دفن کردند و بدنش را خاک پوشانید، صعصعه یک دست خویش را بر قلبش نهاد و با دست دیگر خاک بر سر پاشید و گفت:
«مرگ گوارایت باد! که مولدت پاک بود و شکیباییات نیرومند و جهادت بزرگ. بر اندیشهات دست یافتی و تجارتت سودمند گشت. بر آفرینندهات نازل گشتی و او تو را با خوشی پذیرفت و ملائکش به گردت درآمدند. در همسایگی پیغمبر جایگزین گشتی و خداوند تو را در قرب خویش جای داد و به درجه برادرت مصطفی رسیدی و از کاسه لبریزش آشامیدی.
از خدا میخواهیم که از تو پیروی کنیم و به روشهایت عمل کنیم، دوستانت را دوست بداریم و دشمنانت را دشمن بداریم و در جرگه دوستانت محشور گردیم.
دریافتی آنچه را دیگران درنیافتند و رسیدی به آنچه دیگران نرسیدند. در پیشگاه برادرت پیغمبر جهاد کردی و به دین خدا آنچنانکه شایسته بود قیام کردی تا سنتها را برپا داشتی و آشوبها را اصلاح نمودی و اسلام و ایمان منظم گشت.
بر تو باد بهترین درودها! به وسیله تو پشت مؤمنان محکم شد و راهها روشن گشت و سنتها بپا ایستاد. احدی فضایل و سجایای تو را در خود جمع نکرد. ندای پیغمبر را جواب گفتی. به اجابتش بر دیگران پیشی گرفتی. به یاریاش شتافتی و با جان خویش حفظش کردی. با شمشیر ذوالفقار در مراحل ترس و وحشت حمله بردی و پشت ستمگران را شکستی. بنیانهای شرک و پستی را در هم فرو ریختی و گمراهان را در خاک و خون کشیدی.
پس گوارایت باد ای امیرمؤمنان!
نزدیکترین مردم بودی به پیغمبر. اول کسی بودی که به اسلام گرویدی. از یقین لبریز و در دل محکم و از همه فداکارتر بودی و نصیبت از خیر بیشتر بود. خداوند ما را از اجر مصیبتت محروم نکند و پس از تو ما را خوار نگرداند.
به خدا سوگند که زندگیات کلید خیر بود و قفل شر، و مرگت کلید هر شری است و قفل هر خیری. اگر مردم از تو پذیرفته بودند، از آسمان و زمین نعمتها برایشان میبارید اما آنان دنیا را بر آخرت برگزیدند.»( بحارالانوار، ج ۴۲/ ص ۲۹۵ و ۲۹۶)
دوستان و محبان علی علیه السلام
علی علیه السلام در داشتنِ دوستان و محبانِ سر از پا نشناخته که در راه ولاء و محبت او سر دادند و بر سردار رفتند، بی نظیر است. تاریخچههای شگفت و جالب و حیرتانگیز آنها صفحات تاریخ اسلام را مفتخر ساخته است. دست جنایت ناپاکانی از قبیل زیاد بن ابیه و پسرش عبیدالله و حجّاج بن یوسف و متوکل و در رأس همه اینها معاویه بن ابی سفیان به خون این زبدههای انسانیت تا مرفق آلوده است.
برگرفته از کتاب جاذبه و دافعه علی علیه السلام نوشته شهید مطهری
ثبت دیدگاه