مطلب پیش روى، بخشی از مباحثى است که توسط استاد فرزانه، حضرت آیتالله محمدتقى مصباح یزدى در ایام ضربت خوردن و شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام در رمضان سال ۱۳۷۲ ه.ش در دفتر مقام معظم رهبرى در قم، در شرح آخرین وصیت آن حضرت ایراد شده است:
نظم، عنصر حیاتى و مهم جامعه اسلامى
أُوصِیکمَا وَجَمِیعَ وُلْدی وَلَدِی وَأَهْلِی وَمَنْ بَلَغَهُ کتَابِی بِتَقْوَى اللهِ وَنَظْمِ أَمْرِکمْ وَصَلاَحِ ذَاتِ بَیْنِکمْ فَإِنِّی سَمِعْتُ جَدَّکمَا رَسُولَ الله صلى الله علیه وآله یَقُولُ: صَلاَحُ ذَاتِ الْبَیْنِ إِصْلاَحُ ذَاتِ الْبَیْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّهِ الصَّلاَهِ وَالصِّیَامِ؛
شما و هرکسى را که نوشته من به او مىرسد سفارش مىکنم به تقوا، و نظم کارتان، و اصلاح رابطه بین برادران ایمانى؛ همانا من از جدتان پیامبر خدا صلى الله علیه وآله شنیدم که مىفرمود: اصلاح رابطه بین برادران ایمانى از هر نماز و روزهاى برتر است.
خطاب به هر کس که این نوشته به او میرسد
امیرالمؤمنین علیه السلام در بخشى از این وصیت خطابشان فقط به امام حسن و امام حسین علیهما السلام است. اما در بخش دیگر که مورد بحث ماست، حضرت در عین حال که خطابشان به امام حسن و امام حسین علیهما السلام است، حضرت دایره خطاب را بسیار گسترده مىفرماید. بدین ترتیب که پس از «اوصیکما» که ضمیر تثنیه است، این عبارت را عطف مىفرماید:
وَجَمِیعَ وُلْدی وَلَدِی وَأَهْلِی وَمَنْ بَلَغَهُ کتَابِی؛ همه فرزندان و خویشان و بستگانم و هرکس که این نوشته من به او مىرسد. یعنى همه کسانى که در آن هنگام در بالین سر امیرالمؤمنین علیه السلام حاضر نبودند ولى از فرمایش آن حضرت اطلاع مىیابند مخاطب این وصیتاند. ظاهراً این وصیت صرفاً شفاهى نبوده بلکه مکتوب مىشده است، شاهدش همین عبارت است که مىفرماید: وَمَنْ بَلَغَهُ کتَابِی؛ هرکس که نوشته من به او مىرسد.
تقوا، مبناى همه ارزشها
در هر صورت، این از وصیت حضرت نیز با سفارش به تقوا آغاز مىشود: أُوصِیکمَا … بِتَقْوَى الله. «تقوى الله» محور همه ارزشها است.
قرآن کریم مىفرماید:
إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقاکمْ؛ سوره حجرات، آیه ۱۳
همانا گرامىترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شما است.
این ملاک نه تعمیم دارد و نه تخصیص؛ یعنى نه چیز دیگرى عطف بر تقوا مىشود و نه با وجود تقوا استثنایى در میان مىآید. کرامت در نزد خداوند تنها به تقوا است و بس و هیچ چیز دیگر جز تقوا مایه کرامت عندالله نیست. همچنین با وجود تقوا چیز دیگرى علاوه بر آن لازم نیست. هرکه تقوایش بیشتر است کرامتش نیز افزونتر خواهد بود.
از این رو اینکه گاهى گفته مىشود در اسلام ملاکهاى متعددى از قبیل: تقوا، علم، جهاد و… براى ارزش وجود دارد، باید توجه داشت که این سخن با مسامحه بیان مىشود. واقعیت این است که براى ارزش یک ملاک بیشتر وجود ندارد و آن هم تقوا است؛ سایر امور در سایه و در پرتو تقوا است که ارزش پیدا مىکنند وگرنه به خودى خود ارزشى ندارند.
تقوا روح همه ارزشها
تقوا براى سایر ارزشها به منزله کلید است، که فرد اگر بخواهد به سایر ارزشها برسد حتماً باید باب تقوا را بگشاید و از در تقوا وارد شود. و به عبارت دیگر، تقوا روح همه ارزشها است و آنها قالبهاى مختلفى هستند که با دمیده شدن روح تقوا در آنها به جرگه ارزش وارد مىشوند و بدون این روح، جز قالبى خشک و مرده نیستند.
در هر صورت، چه از نظر بحث عقلى و چه از نظر بحثهاى تفسیرى و روایى و ادله نقلى نهایتاً به این نتیجه مىرسیم که یگانه ارزش مطلق از دیدگاه اسلام تقوا است. از این رو امیرالمؤمنین علیه السلام در طلیعه طرح یک سلسله مواعظ براى فرزندان، بستگان و پیروان خویش بار دیگر مسأله سفارش به تقوا را تکرار مىکند تا مواعظ دیگر توأم با این سفارش مد نظر قرار گیرد و همراه با تقوا باشد.
اولین توصیه پس از تقوا: نظم
پس از سفارش به تقوا که ارزش مطلق و روح همه ارزشهاى اسلامى است، در این فقره از کلام امیرالمؤمنین علیه السلام دو موضوع مورد تأکید واقع شده است؛ یکى نظم در امور و دیگرى اصلاح ذاتالبین:
أُوصِیکمَا وَجَمِیعَ وُلْدی … وَنَظْمِ أَمْرِکمْ وَصَلاَحِ ذَاتِ بَیْنِکم.
باید دقت کرد این مطالب و سخنان در چه موقعیت و زمان و شرایطى صادر شده است. فراموش نکنیم که زمان طرح این وصایا هنگامى است که امیرالمؤمنین علیه السلام در بستر شهادت قرار دارد و آخرین ساعات عمر شریفش را سپرى مىکند و دیرى نخواهد پایید که با این عالم وداع خواهد کرد.
در این شرایط که حضرت گاه به حال اغما فرو مىرود و گاهى به هوش مىآید. در لحظات هشیارى چند جملهاى صحبت مىفرماید و دوباره از هوش مىرود. امام حسن و امام حسین علیهما السلام و سایر فرزندان و بستگان نزدیک ایشان دور بستر آن حضرت را گرفتهاند و چشم به لبهاى مبارک آن حضرت دوختهاند تا آخرین سخنان را از حضرتش بشنوند.
مهمترین مطلب
در چنین موقعیتى امیرالمؤمنین علیه السلام باید بر چه مطالبى انگشت بگذارد و فرزندانش را به آنها توجه دهد؟ بدیهى است که در چنین موقعیتى مطالبى ساده و معمولى طرح نمىشود، بلکه مهمترین مطالبى که براى زندگى و سعادت انسان در دنیا و آخرت در بعد فردى و اجتماعى ضرورت دارد مورد تأکید قرار مىگیرد که مبادا از آنها غفلت شود.
طبیعتاً امیرالمؤمنین علیه السلام در این شرایط مطالب را اولویتبندى مىفرماید و آنچه را که از اولویت و اهمیت بیشترى برخوردار است مورد تأکید و سفارش قرار مىدهد. نکاتی که با غفلت از آنها هدف اسلام از بین مىرود، سعادت مردم در خطر مىافتد و دنیا و آخرت آنها بر باد مىرود. اکنون با ملاحظه این نکته بحث را پى مىگیریم.
بعد از تقوا
همانگونه که اشاره کردیم، تقوا روح همه ارزشها و اساس و محور همه آنها است. از این رو اگر هزار بار هم تکرار شود جا دارد. اما پس از تقوا چه؟ اکنون که خطاب تعمیم داده شده و غیر از امام حسن و امام حسین علیهما السلام سایر فرزندان و بستگان و همچنین پیروان امیرالمؤمنین علیه السلام مخاطب قرار گرفتهاند چه مطلبى مهمتر از همه است که آن حضرت پس از تقوا به آن سفارش نمایند؟
فرمایش حضرت اینگونه است:
أُوصِیکمَا … بِتَقْوَى اللهِ وَنَظْمِ أَمْرِکم؛ شما را سفارش مىکنم … به تقواى الهى و نظم امورتان.
مهمترین خطر برای جامعه اسلامی
پس از سفارش به تقوا بحث نظم را مطرح مىکنند. به راستى عجیب است! آن حضرت چه خطرى را براى جامعه اسلامى احساس مىکند که با این جمله مىخواهد جلوى آن را بگیرد؟! در میان همه مسائل و موارد قابل طرح آیا بحث بىنظمى، هرج و مرج، بههمریختگى و حساب و کتاب نداشتن کارها مهمترین خطرى است که جامعه اسلامى را تهدید مىکند؟ آیا چشمان حقیقتبین و اندیشه و نگاه دوراندیشانه امیرالمؤمنین علیه السلام مطلبى مهمتر از این براى جامعه اسلامى سراغ نداشت که بلافاصله پس از تقوا باید بحث نظم و تأکید بر رعایت نظم مطرح شود؟
ارزش نظم
حقیقت امر نیز همین گونه است که ما خود بر ارزش و اهمیت مسأله نظم و نقش آن در زندگى فردى و اجتماعى واقفیم. از مسائل و امور ساده فردى گرفته تا مسائل و قضایاى پیچیده اجتماعى مىتوان نقش نظم را به روشنى مشاهده کرد.
هر کارى که انجام آن در گرو تلفیق مجموعهاى از عناصر است اگر نظمى در کار باشد به نتیجه مطلوب خواهد رسید وگرنه یا اصلا به نتیجه نمىرسد و یا در صورت انجام، اگر هزینه انجام آن بیشتر نشود حتماً زمان بیشترى صرف انجام آن خواهد شد.
کدام نظم؟
در هر صورت، ضرورت و اهمیت رعایت نظم در زندگى امرى نیست که بر کسى پوشیده باشد. این حد از مطلب براى همگان واضح است. اما آیا مطلبى که امیرالمؤمنین علیه السلام در آخرین ساعات عمر شریفش و در چنان شرایط بحرانى به مردم سفارش مىکند همین است؟
آیا غرض آن حضرت از اینکه نظم را در کارهایتان رعایت کنید؛ این است که دانشآموز کتاب و وسایل مدرسهاش را، آهنگر و نجار ابزار کارشان را، و خانم خانهدار ظروف و وسایل منزل را با نظم و ترتیب در جایى خاص و مشخص قرار دهند؟! آیا مطلبى که در چنان دقایق حساسى در کنار مسائلى همچون جهاد و حج بیان شده این است که کتابهاى کتابخانهتان و ابزار و وسایل کارتان منظم باشد تا بدانید هر کتابى کجا است و هر وسیلهاى در کجا قرار دارد؟ بسیار بعید است که خصوص چنین چیزى منظور بوده باشد.
معنای «امرکم»
در جایى که مسائل بسیار مهمى در حوزههاى مختلف اخلاق، سیاست، اجتماع و… براى جامعه اسلامى مطرح است هرگز باورکردنى نیست که امیرالمؤمنین علیه السلام همه آن مطالب را متروک و مسکوت بگذارد و در این شرایط حساس نگران نحوه چیدن کتابها در کتابخانههاى شخصى مسلمانان باشد! از این رو مراد از «امرکم» در اینجا مىتواند یکى از دو معنا باشد:
معنای خاص
یک احتمال این است که بگوییم استعمال کلمه «امر» در این عبارت امیرالمؤمنین علیه السلام «وَنَظْمِ أَمْرِکم» نظیر استعمال آن در آیه شریفه «وَشاوِرْهُمْ فِی الأْمْر» و یا آیه شریفه «وَأَمْرُهُمْ شُورى بَیْنَهُم» است و مقصود از «امر» مسائل و مصالح جامعه و کشور اسلامى است.
در این وصیت هم که امیرالمؤمنین علیه السلام مىفرماید: «ونظم امرکم»، احتمال دارد غرض حضرت این باشد که اگر بخواهید امر جامعه اسلامى سامان بپذیرد، همه شما باید احساس مسؤولیت کنید که کارها منظم و روى قانون و قاعده باشد. اگر نظم بر جامعه اسلامى حاکم نباشد مصالح جامعه به خطر مىافتد، حکومت اسلامى در مخاطره قرار مىگیرد و عزت و سیادت مسلمانان بر باد مىرود.
معنای عام
احتمال دوم در «امرکم»، این است که مراد از «امر» مفهومى عام و مقول به تشکیک باشد که مراتب و مصادیق مختلفى را شامل مىشود که در صدر آنها مصالح مربوط به جامعه اسلامى است و امور دیگر را نیز در بر مىگیرد. یعنى مراد حضرت این است که همه چیز باید نظم داشته باشد، منتها برحسب اهمیت امور، لزوم نظم در آنها تفاوت مىکند و طبیعتاً در امور کماهمیتتر تأکید بر وجود نظمْ کمتر است و هرچه اهمیت امرى بیشتر باشد تأکید بر لزوم رعایت نظم در آن نیز بیشتر خواهد بود.
در این میان، مهمترین امرى که نظم در آن لازم است مسائل مربوط به کل جامعه اسلامى است. البته مراتب دیگر نظم، مثل نظم در خانه، مدرسه، امور شخصى و… نیز مشمول این فرمایش حضرت قرار مىگیرند، اما در صدر و مهمتر از همه، نظم در مسائل کلان جامعه اسلامى و مصالحى است که به عموم مسلمانان مربوط مىشود.
جمع بندی
در هر صورت، درباره این کلام امیرالمؤمنین علیه السلام «ونظم امرکم»، یا باید بگوییم خاص مسائل مربوط به جامعه اسلامى و نظم در آنها است و نظم در امور جزئى و مسائل شخصى اصلا مقصود نیست. یا باید آن را عام در نظر بگیریم، که فرد برتر و مرتبه مهمترش نظم در امور اجتماعى و مسائل کلان جامعه اسلامى است و مسائل جزئى و شخصى را نیز شامل مىشود و یا باید بگوییم اختصاص به مسائل اجتماعى و مصالح جامعه اسلامى دارد. اما اینکه بگوییم مقصود از «ونظم امرکم»، خصوص همین امور عادى و روزمره هر فرد مسلمان است، با توجه به شرایط و موقعیتى که این کلام در آن صادر شده، چنین معنایى بسیار بعید و باورنکردنى مىنماید.
ادامه دارد …
منبع
ثبت دیدگاه