مراحل تربیت فرزند در حدیث نبوی
قالَ رَسولُ اللَّهِ (ص): الوَلَدُ سَیدٌ سَبعَ سِنینَ وَ عَبدٌ سَبعَ سِنینَ وَ وَزیرٌ سَبعَ سِنینَ. فَإن رَضیتَ خَلائِقَهُ لإحدی وَ عِشرینَ وَ إِلاّ فَاضرِبْ عَلی جَنبِهِ فَقَد أعذَرتَ إلی اللَّهِ تَعالی
فرزند، هفت سال اول زندگی سید و آقا، هفت سال دوم عبد و فرمانبر و هفت سال سوم وزیر و مشاور است. از بیست و یک سالگی اگر از اخلاق و رفتارش راضی نبودید او را تنبیه کنید که نزد خدا معذورید.
روایت سه مرحله برای تربیت ذکر می کند که هر مرحله آن، هفت سال است.
شرح حدیث
هفت سال اول
«الولد سید سبع سنین»، یعنی از تولد تا هفت سالگی فرزند را چنان تربیت کنید که انگار با سید و آقا طرف هستید. به نحوی که طفل هم احساس کند آقاست. روایت همانطور که به پدر و مادر به لحاظ تشریعی فرمان میدهد که فرزند را تا هفت سالگی امیر خود بدانند، به کودک هم از لحاظ تکوینی احساس آقایی و سیادت در این سنین میدهد. تکوین و تشریع وقتی هماهنگ شوند تربیت در جایگاه واقعی خود قرار میگیرد.
معنی آقایی طفل این نیست که چون آقاست، هر کاری هم که برایش مضر است انجام دهد. خیر کدام سید و آقاست که بخواهد راه اشتباهی برود و بلدچی و راهنما به دلیل آقا بودن او وی را به حال خود بگذارید؟ طبیب به آقا امرونهی میکند و بایدها و نبایدها را متذکر میشود. ،وزیر خطرها و اشکالهای تصمیمها را تذکر میدهد و در نشستها و مصاحبهها نکتههای ارزنده و راههای موفقیت را مطرح میکند. اما همه این برنامهها با رعایت لطف و مرحمت و رعایت احترام و تجلیل معنی سید انجام میشود. آقایی به معنی رهایی نیست وسعت راه، گستردگی احساس مسئولیت و احساس اینکه همه در خدمت طفل هستند، به او جرئت تصمیمگیری و حس اعتماد به محیط میدهد.
آن مربی که جلوی بازی طفل را بگیرد، در نظر او مزاحم تلقی میشود و او که امکانات تجربه و آزمایش را برای او فراهم میکند؛ مورد اعتماد طفل واقع میشود.
هفت سال دوم
«وَ عَبدُ سَبعَ سِنین» دورۀ هفت ساله دوم دورۀ احساس مسئولیت است. در دورۀ سیادت محیط واسع و حسن ظن اولیا، به فرزند امکان رشد میدهد وحجت واعظ باطنی رشد کرده و چشم، گوش، زبان، دست و پا پیدا میکند. حال این واعظ درونی است که از این به بعد به طفل میگوید مربی یا والدین آقای تو هستند و تو باید از آنها اطاعت کنی اگر درون طفل به طفل نگوید به دستورات مربی توجه کن گفتن دیگران اثری ندارد. «مَن لَم یَکُن لَهُ وَاعِظُ مِن قَلبِهِ وَزَاجِرُ مِن نَفْسِهِ وَلَم یَکُن لَهُ قَرِینٌ مُرشد استَمْکَنَ عَدُوهُ مِن عُنُقِهِ» کسی که واعظ و بازدارنده ای از درون و هم صحبتی راه بلد نداشته باشد، دشمنش را بر خودش مسلط کرده است.
اگط طفل در دوره اول تحقیر شود و با احساس مسئولیت رشد نکند و مربیان سهلانگار داشته باشد، در هفت سال دوم به جای عبد بودن یاغی و طاغی میشود.
سید قراردادن مسئولانۀ هفت سال اول موجب شکوفایی احساس شکر و وفاداری طفل در هفت سال دوم میشود. این هفت سال که سنین مسئولیت دادن و زیاد کردن طیبات و عادات حسنه است، باعث میشود که خدمت و ریاضت برای او راحت شود و بیکاری و تنپروری او را دچار عذاب وجدان کند. در دورۀ دوم با رشد عقلانی که صورت میگیرد، فرزند در ردیف والدین قرار میگیرد و این ابتدای دوره سوم است.
هفت سال سوم
«وَ وَزِیر سَیعَ سنین» از چهارده سالگی باید در کارها از فکر و نظر فرزند بهره گرفت. مشارکت در مدیریت این است که مسئله را با او در میان بگذارند تا او به راه حل آنها بیندیشد. وزیر بودن فرزند یعنی تمرین حل مشکل. باید کاری به عهده او گذاشته شود تا کارایی او شکوفا شود؛ مشکلی پیش روی او قرار گیرد تا فکر او برای کشف راه حل مسئله به کار افتد.
محصل اگر تدریس نکند، موقعیت تجربه تربیت کردن شاگرد برایش پیش نمیآید تدریس هم برای شکوفایی آرا و هم برای رشد کارایی او زمینه چینی میکند. محصلی که یک سال تحصیل کند میتواند محصل سال اول را درس بدهد و راهنمایش باشد که چگونه درس بخواند و مذاکره و مطالعه کند. اگر این روش را بتواند به او یاد دهد بر اجتماع و قوانین هم میتواند نظارت کند.
اینکه دانشآموز فقط درس بخواند مثل این است که در استخری با عمق یک متر شنا کند. درست است که خطر ندارد ولی شنا کردن در آن عمق هنری هم نیست. باید پله پله عمق محل شنا را افزایش داد تا شخص بتواند وارد جامعه شود و مشکل خود را حل کند و کم کم روی پای خود بایستد.
برگرفته از کتاب کودک و تربیت دینی، نوشته آیت الله حائری شیرازی
ثبت دیدگاه