تفسیر غیردینی کفویت
امروزه بسیاری از معیارها و ملاکها وارد میدان انتخابها شده که واقعاً ربطی به کفویت ندارد؛ اما جزو ملاکهای اصلی مردم قرار گرفتهاند. قصد داریم در این جا به صورت گذرا، به این ملاکها اشاره کنیم:
۱٫ کفویت در قیافه
یکی از ملاکهای درجه یک بسیاری از جوانان قیافه است. این ملاک تا این اندازه اهمیت دارد که به تنهایی باقی ملاکها را تحت الشعاع خودش قرار میدهد. کم نیستند ازدواجهایی که تنها به جهت جذابیت قیافه شکل میگیرند و و بسیاری از ازدواجها هم به جهت نداشتن نمره قبولی در قیافه به سامان نمیرسد.
از خودت سوال کن
حالا باید پرسید که واقعاً قیافه تا چه اندازه میتواند ضامن استحکام بنیان زندگی باشد؟ چه میزان از طلاقها به جهت عدم جذابیت قیافه یکی از دو طرف برای دیگری رخ میدهد؟ در زندگیهایی که به مشکل برخوردهاند، قیافه جذاب تا چه اندازه توانسته مشکلات را حل کند و مانع تزلزل بنیان زندگی شود؟ تناسب فکری و اخلاقی تا چه اندازه میتواند به استحکام زندگی مشترک کمک کند؟ در صورت وجود اختلافات فکری و اخلاقی، آیا قیافه میتواند در طول زندگی جذابیت خود را حفظ کند؟
۲٫ تناسب اقتصادی میان خانوادهها
آیا واقعاً تناسب اقتصادی خانوادهها میتواند دلیل خوبی برای نزدیکی فکری و روحی دو طرف باشد؟ و بر عکس آیا عدم تناسب اقتصادی، میتواند دلیل قابل قبولی برای عدم کفویت یک دختر و پسر باشد؟ چه میزان از طلاقها در خانوادههایی انجام میگیرد که تناسب اقتصادی ندارند؟ در چند درصد از طلاقها تناسب اقتصادی، به فریاد رسیده و مانع از فروپاشی زندگی مشترک شده است؟ آیا تناسب اقتصادی خانوادهها مهم است یا تناسب اخلاق اقتصادی و عقیده دو طرف نسبت به اقتصاد و جایگاه آن در زندگی و شخصیت انسانها؟
۳٫ حساسیت بیش از اندازه روی شغل پدر
بیش از آن که شغل پدر نقش ویژهای در استحکام زندگی فرزندانش ایفا کند، فهم پدر از زندگی و اخلاق معاشرت او با فرزندان و همسران آنهاست که میتواند به تزلزل یا استحکام زندگی مشترک کمک کند. چرا برای بسیاری از ما شغل پدر بیش از فهم پدر مهم است؟ نگویید نه، که نمیشود باور کرد. کم ندیدهایم کسانی را که بدون شناخت کافی از پدر طرف مقابل تنها با دانستن شغل او کنار کشیدهاند.
از خودت سوال کن
چرا برای بسیاری از ما جایگاه بالای شغل پدر موجب میشود از اخلاق و عقیدههای او غافل شویم؟ نگویید نه، که نمیشود باور کرد. مگر کم هستند کسانی که تا متوجه جایگاه اجتماعی ویژه پدر میشوند، بدون در نظر گرفتن روحیات و خُلقیات پدر، به همان جایگاه اجتماعی بسنده میکنند و آن را نقطه اتکای خوبی برای پیشرفت در مسیر خواستگاری به شمار میآورند؟
به نظر شما کدام مهم است؛ شغل پدر یا فهم پدر؟ جایگاه اجتماعی بالا یا شعور بالا؟ آیا میان این دو تلازمی وجود دارد؟ یعنی میشود جایگاه اجتماعی بالا را دلیل بر فهم و درک بالای پدر نسبت به جوان و جایگاه او دانست؟
۴٫ شغل ثابت داشتن پسر
در دورهای که داشتن شغل ثابت به آرزوی بسیاری از جوانان تبدیل شده، ملاک قرار دادن آن در ازدواج میتواند روی ملاکهای دیگر اثر منفی بگذارد. آمار به ما میگوید امروز بسیاری از پسرها شغل ثابت ندارند؛ یعنی استخدام نشدهاند و کارشان قراردادی است. قراردادهایی که مدتشان چندان معلوم نیست و اگر به پایان رسید، مثل مرگ میماند که اندکی پیش و پس نمیشود.
در چنین شرایطی، وقتی دختری شغل ثابت را ملاک خودش قرار میدهد به صورت طبیعی دایره انتخاب خود را محدود میکند در نتیجه احتمال این که فردی با درجه کفویت بالا را به دست بیاورد کم میشود برای برخی از خانوادهها داشتن شغل ثابت به قدری اهمیت مییابد که تا پسری با شغل ثابت به خواستگاری دخترشان میآید چشمشان به روی بسیاری از ملاکهای مهم بسته میشود نتیجه این نوع انتخاب هم دور شدن از ازدواجی است که میتواند زمینه ساز تشکیل یک زندگی مستحکم شود.
۵٫ تناسب تحصیلی
چرا برخی تناسب تحصیلی را به معنای نزدیکی افقهای فکری میپندارند؟ برای تشکیل زندگی مشترک باید به فکر تناسب تحصیلی بود یا تناسب در فهم دو طرف از زندگی و به ویژه زندگی مشترک ؟ آیا لیسانسه بودن یک دختر و پسر میتواند دلیلی بر نزدیکتر بودن افق فکری آنها باشد؟ آیا نمیشود تحصیلات دختر و پسری با هم تناسب نداشته باشد؛ اما نگاهشان به زندگی و زندگی مشترک، همسو و مکمل هم باشد؟
۶٫ وسواس در سلامت جسمانی
برخی از معلولیتها و بیماریها به گونهای هستند که به صورت ژنتیک، به فرزند منتقل نمیشوند و شخص معلول یا بیمار برای انجام کارهای خود به دیگران نیازی ندارد و کارهای روزانه را به تنهایی انجام میدهد. حتی بهتر و منظم تر از یک فرد سالم و یا حداقل در همان حد و اندازه شاید هم سرعت و کیفیت انجام کارهای زندگی در برخی از این افراد، کمتر از افراد سالم باشد؛ اما پایین بودن سرعت و کیفیت همیشه به معنای اختلال در زندگی مشترک نیست.
به چه دلیل باید درباره اینگونه معلولیتها و بیماریها حساسیت به خرج داد؟ مگر نمیشود بهره کسی از سلامت کمتر از افراد معمولی باشد؛ اما بهره او از فهم و درک او در زندگی مشترک بیشتر از آنها باشد؟ چرا باید نداشتن بهره حداکثری از سلامت دلیل اول و آخر بسیاری از دختران و پسران برای رد کردن یک مورد ازدواج باشد؟
البته ما ازدواج با معلولان و بیمارانی که این ویژگیها را ندارند، نفی نمیکنیم تصمیم در این باره علاوه بر این که بسیار شخصی است نیازمند مشاوره هم هست و نمیشود دربارۀ آن حکم کلی صادر کرد است.
ملاک اشتباه
کار اصلی ملاکهای نادرست محدود کردن دایره انتخاب است. در دایره محدود، احتمال انتخاب درست کم میشود به همین نسبت احتمال انتخاب نادرست نیز بالا میرود رها شدن از ملاکهای نادرست زیاد کردن فرصت انتخاب است. این ملاکها قدرت انتخاب شما را در بند کرده است. شما با کنار گذاشتن این ملاکها قدرت انتخابتان را آزاد خواهید کرد.
منبع
جلد اول کتاب از نو با تو نوشته حجت الاسلام عباسی ولدی
برای مطالعه بیشتر در این مورد به کتاب نیمه دیگرم از همین نویسنده مراجعه کنید.
ثبت دیدگاه