حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت , ۱۴۰۳ ساعت تعداد کل نوشته ها : 302 تعداد نوشته های امروز : 1 تعداد اعضا : 3 تعداد دیدگاهها : 15×
  • درس خارج فقه و اصول

  • درس خارج فقه و اصول

  • دو راهی حق و باطل
    ۰۵ تیر ۱۴۰۲ - ۱۱:۰۹
    8
    سوال: چرا بعضی از افراد با این که به درجه ایمان می‌رسند دوباره راه باطل را در پیش می‌گیرند؟
    ارسال توسط :

    سوال

    چرا بعضی از افراد با این که به درجه ایمان می‌رسند دوباره راه باطل را در پیش می‌گیرند؟

    پاسخ علامه محمد تقی جعفری:

    ما در شبانه روز چند بار می‌گوییم: اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم. (آیه ۶ سوره حمد) « [ خدایا ما را به راه راست هدایت بفرما» آیا به آن هم عمل می‌کنیم؟ ممکن است فردی بگوید من الان علی بن ابی طالب هستم. من هم بگویم بله. اما با این حال، جناب عالی هم اگر علی بن ابی طالب هستید، باید بگویید؛ اهدنا الصراط المستقیم. همه عمر ما انسان‌ها بار دیگر بار دیگر است.

    ای همیشه حاجتِ ما را پناه                 بار دیگر ما غلط کردیم راه

    صدهزاران دام‌ودانه است ای‌خدا            ما چو مرغان حریص و بینوا
    دم به دم وابسته دام نویم          هر یکی گر باز و سیمرغی شویم

     

    سستی نکنید

    هر لحظه نفس با قدرت و با انرژی در سنگر نشسته است و اگر از انسان یک ذره سستی احساس کند حمله را شروع خواهد کرد. معنای اهدنا الصراط المستقیم همین است. منتها اگر ما در نماز متوجه این معنا باشیم زندگی‌مان متحول می‌شود. خیلی‌ها زندگی را خوب شروع می‌کنند و خدای ناکرده عاقبت به شر می‌شوند. خیلی افراد ابتدای زندگانی آنان بد است، ولی عاقبت به خیر می‌ شوند. خلاصه؛

    هر نفس نو می‌شود دنیا و ما       بی خبر از نو شدن اندر بقا

    ماهی را هر وقت از آب بگیرید تازه است

    اگر شصت سال از عمر سپری شد و گفتند شما اشتباه رفتید نگویید شصت سال گذشته است و بعد از شصت سال چه کار کنیم؟ (به اصطلاح ماهی را هر وقت از آب بگیرید تازه است.) بگویید در شصت و یکمین سال جبران می‌کنم شصت سال راه خطا رفته‌اید و اینک در شصت و یکمین سال می‌خواهید آدم شوید؛ اگرچه یک لحظه در این دنیا ،باشید امکان دارد. مخصوصاً اگر خودخواهی در میان باشد. اگر خودخواهی بعضی‌ها را در تاریخ ،ببینید دو بار سلام علیکم سرمایه و زندگی آنها را تمام کرده است. خدایا خودت ما را حفظ کن من از صمیم قلب عرض می‌کنم که شما تاریخ را ببینید.

    مثال تاریخی

    در یکی از بزرگترین انقلاب‌های قرن ما (قرن بیستم) یک نفر شخصیت شماره دوم بود. شماره اول شخصیت دیگری بود، ولی این شخص واقعاً نفر دوم بود و بعضی‌ها می‌گویند از نظر فعالیت درجه یک بود، اما نفر اول از نظر تدبیر و هوش و… در رده اول قرار داشت. آن شخصیت اولی بعد از مدتی رفت و دار و دسته‌ای دیگر در رأس انقلاب آمدند و نتوانستند او (شخصیت نفر دوم) را تحمل کنند.

    تاریخ آن دقیقاً در نظرم است ابتدا او را به کشوری تبعید نموده و بعد از آن به یک کشور دیگر تبعید کردند به نظرم می‌رسد در کشور سوم بود که او را کشتند. او کتاب زندگی خود را نوشته است. بعد از این که تمام فعالیت‌هایش را در مسیر انقلاب گفته است سپس می‌خواهد به خودش تسلیت بدهد که من را که چنین کردم تبعید کردند و روز به روز هم اوضاع تاریک‌تر می‌شود. می‌گوید:
    «من هیچگونه ناگواری و ناراحتی در زندگی خودم نمی‌بینم از سرنوشت خودم ناراحت نیستم. من در این جا نامه‌ای را که پردن از زندان به رفقایش نوشت یادآور می‌شوم. اگرچه این نامه طمطراق کلیسایی دارد و بوی کلیسایی می‌دهد، ولی من آن را قبول می‌کنم و امضا می‌کنم. من به ناگواری‌های زندگانی تسلیم هستم سرنوشت
    مهم نیست. من آن را به مسخره می‌گیرم. این مسائل مرا تکان نمی‌دهد اما انسان‌ها نادان‌تر از آن هستند که من به آنها دشنام بدهم.»
    یعنی؛ ای انسان‌ها چرا مرا به جای نیاوردید؟ البته کلمه «چرا را من عرض کردم عبارتش این است: «من امضا می‌کنم و این را قبول دارم».

    شخص دیگری از یکی از ممالک درباره او نوشته است ایشان واقعاً خودش را می‌خواست فدای مردم کند، به شرطی که وقتی که او می‌خواهد برای تیرباران ،برود مردم تماشا بکنند. با توجه عبارت «به شرطی که مردم تماشا کنند»، معلوم شد آن همه زحمت برای این است که مردم بدانند.

    بر خدا تکیه کنید

    اگر کار تو روی وجدان بود و با نیت انسانی انجام وظیفه می‌کردی برو به امید خدا و به کار خود ادامه بده جامعه بشری، وجدان حساس دارد و خودش به جای می‌آورد. آیا شما دیده‌اید که بزرگان و آنهایی که در این دنیا با دین حقیقی و واقعاً با تکیه بر خدا کار کردند، ادعا و تعارفات داشته باشند؟ می‌گوید: «واقعاً ایشان در راه جامعه خودش فداکاری کرد و اصلاً دلش می‌خواست در راه مردم کشته شود ولی به شرطی که او را تماشا کنند آن خودخواهی مورد نظر این جاست شما آن را چه طور می‌بینید؟ این همه امثال روایات می‌گویند: نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ شُرُورِ اَنْفُسِنا، از شرّهای نفسمان به خدا پناه می‌بریم.

    توصیه به جوانان

    ای جوانان عزیز برای تعلیم و تربیت جلساتی داشته باشید مخصوصاً این که خودخواهی را چگونه تعدیل کنیم. چون کار به دست ما می‌دهد. بدین صورت که ابتدا طرف مقابل و سپس خودش را می‌سوزاند همان هیزمی که در دیگران بود و شعله ور شد و سوزاند همان هیزم نیز در خودش وجود دارد.

    منبع: کتاب در محضر حکیم

    آلبوم عکس                آرشیو فیلم              آرشیو صوت

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.