قسمتی از مطلب فضیلت عقل از منظر حضرت علیبنموسی الرضا(علیه السلام) و تشویق مردم به تعقل نوشته آیت الله جوادی آملی، در کتاب فلسفه الهی از منظر امام رضا علیه السلام را قبلا در همین سایت درج کردیم و اکنون ادامه مطلب تقدیم جانهای شما خوانندگان عزیز میگردد:
در معارف الهی ظن پذیرفته نیست
تفکر گاهی همراه با ظن و وهم است و گاهی به قله یقین میرسد، ولی در معارف الهی ظن پذیرفته نیست. چون به حقیقت نمیرساند. زیرا گمان همراه با نادانی است و جهل مانع پیدایش یقین است و در عقاید فقط یقین معتبر است. چون هر عقیدهای سرچشمه و مبادی ویژه خود را دارد. اصولی که زمینه تحقق عقیده را فراهم میآورند و از تحقق هر چیزی غیر از آن عقیده خاص، جلوگیری میکنند.
اجبار در ایجاد عقیده کارآیی ندارد
از این جهت اجبار در ایجاد عقیده کارآیی ندارد و با تعبد به حوزه ظن، نمیتوان به عقیدهای رسید و تنها چیزی که به پیدایش عقیده میانجامد، فقط یقینی است که از راه برهان عقلی پدید میآید. بنابراین، رسیدن به یقین در گروِ ترازوی خود، یعنی عقل است. از این جهت ترغیب انسانها برای رسیدن به درجه یقین، در حقیقت تشویق آنان به تعقل است. حضرت رضا(علیه السلام) میفرمایند: «و الیقین فوق التقوی بدرجه، ولم یقسم بین الناس شیء أقلُّ من الیقین»(مسند امام رضا(علیه السلام)، ج۱، ص۲۵۸)؛ مرتبه یقین یک درجه برتر از تقواست و هیچ چیز میان مردم، کمتر از یقین قسمت نشده است.
راز اندک بودن یقین
راز اندک بودن یقین و اهلش آن است که منطق بیشتر مردم احساس است؛ یعنی حوزه فهم آنها در محدوده امور حسی است و روشن است که حس توان دستیابی و درک غیب و امور غیبی را ندارد. چنانکه انسانهای حسمدار توان دریافت معارف غیبی را ندارند. شاید از همین جهت باشد که حضرت رضا(علیه السلام) میفرماید: «لم یعط بنوآدم أفضل من الیقین»(همان، ص ۲۸۴)؛ خداوند چیزی برتر از یقین به فرزندان آدم عطا نکرده است.
نعمت بزرگ اهل یقین
پس هر که به مقام یقین رسیده باشد، دلیل روشنی از پروردگار خویش در دست دارد. اهل یقین نعمتی دارند که بزرگتر از آن، نعمت دیگری نیست. چنانکه کسی که از یقین بهرهای ندارد، در گمراهی و هلاکت و شک به سر میبرد. از این جهت تا زمانی که در امر خدای تعالی تفکر نکرده و به یقین نرسد هر چیزی ممکن است او را از یاد خدای تعالی باز دارد. از این رو حضرت رضا(علیه السلام) در پاسخ کسی که درباره گمراهان فرومایه از ایشان پرسید، چنین فرمود: «من کان له شیء یلهیه عن الله»(همان،ص ۲۸۵)؛ هر که چیزی دارد که او را از یاد خداوند غافل میسازد.
از آنچه گذشت روشن میگردد:
۱ . هدف آفرینش انسان همان تفکر در امر خدای والاست و انسان متفکر کسی است که به هدف خلقت خود دست یافته است. امّا کسی که از تفکر درباره خداوند بزرگ رو گرداند، فقط زندگی دنیوی را میخواهد و نهایت هدف او از علم، همین زندگی دنیایی است. او همان انسان باطل و بیهودهای است که از سرنوشت اصلی خود بریده، از رسیدن به هدف نهایی خود محروم مانده است.
۲ . غایت نهایی تفکر همان علم به خداوند و اسمای حسنای اوست ـ علمی که گمشده مؤمن است ـ و این غایت همان است که انسان آن را میجوید؛ اما اگر کسی این طریق علمی برای رسیدن به این غایت را نجوید و به این علم (علم به خداوند و اسمای او) رو نیاورد و به آن دست پیدا نکند و به این علم خرسند نباشد، نباید از زمره مؤمنان باشد.
۳ . عقل یگانه میزان و معیار برای تفکر و علم است؛ عقل موجودی است که جز در برابر حق خضوع نمیکند و جز حق از چیز دیگری فرمان نمیبرد. زیرا تنها چیزی که به عقل اطمینان میدهد، یقین است و ظنی که مورد رضایت وهم و موضوع اختیار خیال است، اطمینان بخش عقل نیست.
دوست هر کس عقل اوست
با استفاده از همه این مطالب راز فرمایش حضرت رضا(علیه السلام) آشکار میگردد که به نقل از رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرماید: «صدیق کل امرء عقله و عدوّه جهله»(همان، ص ۳) ؛ دوست هر کسی عقل اوست و دشمنش جهل او.
همچنین راز سخن حضرت رضا(علیه السلام) درباره این فرموده خدای تعالی: (وَمَن کَانَ فِی هذِهِ أَعْمَی فَهُوَ فِی الآخِرَهِ أَعْمَی وَأَضَلُّ سَبِیلاً) سوره اسرا، آیه۷۲
که فرمود: «أعمی عن الحقایق الموجوده» (توحید صدوق، ص ۴۳۸)؛ مراد آن است که هر کس به حقایق این جهان نابینا باشد، در آخرت نیز نابینا حاضر میشود.
مطالب مرتبط
ثبت دیدگاه