سوال:
چرا برخی انسان ها با وجود اینکه به مطلب و حقیقتی یقین پیدا میکنند و در تحصیل آن میکوشند ولی به آن ایمان و باور پیدا نمیکنند مثلا به پیام انبیا؟ آیا علت عدم تقوا این است که قرآن میفرماید اینها به جای تقوا بنیان فکری شان بر پرتگاهی مهلک است و لذا پایه فکرشان به سمتی است که انحراف دار است؟
پاسخ استاد طاهرزاده
باسمه تعالی، به هر حال انسانها باید در دو راهی گرایش به فطرت و نفس امّاره، خود را انتخاب کنند که در کجا قرار گیرند تا بهتر با خود کنار آیند. خداوند قاعده جهان را این چنین خواسته و شکل داده، حال «إمّا شاکراً و إمّا کفورا»۱.
قرآن خبر از تعهد فطری انسان در مقابل خدا میدهد كه انسان ذاتاً حق را میشناسد و ربوبيت او را پذيرفته، میفرمايد: «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ، أَوْ تَقُولُواْ إِنَّمَا أَشْرَكَ آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَكُنَّا ذُرِّيَّةً مِّن بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ»۲
آنگاه كه از فرزندان آدم، از پشت نسل هايشان، تعهد گرفتيم، خودشان را گواه خودشان گرفتيم، كه آيا من رب شما نيستم؟ گفتند: آری شهادت میدهيم. اين كار را كردم تا روز قيامت نگويند ما نسبت به ربوبيت تو غافل بوديم، يا بگويند كه پدران ما مشرک بودند و ما هم فرزندان آنها بوديم و از خود اطلاعی نداشتيم، آيا ما را هلاک میكنی به جهت كاری كه آن باطلان كردند؟
نتايج آيه:
الف – ذات همه انسانها با پروردگار خود روبرو شده است.
ب – همه بدون استثناء ذاتاً به رب بودن خداوند شهادت دادهاند.
ج – همه با يک علم ذاتی و حضوری پروردگارشان را میشناسند.
د – در قيامت بدكاران نمیتوانند بگويند ما از ربوبيت خداوند بیاطلاع بوديم، چون جانشان چنين تصديقی را همواره داشته و آنها با مشغول كردن خود به دنيا، آن صدا را در خود خاموش كرده و در نتيجه نشنيدند.
ه – با توجه به اين ذات و فطرتِ آشنای به پروردگار هستی، نمیتوانند بگويند چون پدران ما مشرک بودند ما هم مشرک شديم و محيط و تربيت خانوادگی را بهانهای برای بد بودن خود بگيرند.
لذا ريشه اصلی بد بودن و خوب بودن هركس، خود فرد است و محيط و خانواده و پدر و مادر و جامعه و ژن، همهشان علت مُعِدِّه يا شرايط هستند و علت اصلی خود انسان است كه در مقابل ندای فطرت چه موضع و انتخابی بكند. و چه بسا از والدين غير صالح و در محيطی فاسد، انسانهايی متعالی سربرآورند، چرا كه اين انسانها نگذاشتند صدای فطرت در جانشان خاموش شود.
و – اين نوع رويارويی با پروردگار كه از طريق علم حضوری و شهود قلبی انجام میگيرد، جای انكار و عذری باقی نمیگذارد.
ز – چون انسان فطرت و ذاتی دارد كه آن ذات و فطرت، خدا را میشناسد، انسان میتواند با فعال نگه داشتن آن فطرت، حق را از باطل تشخيص دهد.
ح – كار مربی در اصلاح انسانها ذكر و تذكر به حقايق است تا انسان براساس فطرتش به خود آيد و به خود حقيقیاش كه از رسيدن به آن راضی است، دست يابد، نه از خود گرفته شود. و نقش اصلی را در پذيرفتن ندای فطرت و يا پشت كردن به آن، خود فرد به عهده دارد و به همين جهت هم میشود از يک پدر و مادر در شرايط مساوی دو فرزند به وجود آيد كه يكی كاملاً به فطرت خود پشت كرده باشد و لذا نبايد نقش محيط و خانواده و امثال اينها را عمده كرد و بدی بدكاران را از دوش آنها برداشت، و يا والدين علت اصلی انحراف فرزندان را به خود نسبت دهند. موفق باشید.۳
منابع
- سوره انسان، آیه۳
- سوره اعراف، آيات ۱۷۲و۱۷۳
- سایت لب المیزان
نظرات ارزشمند شما، ما را در بهبود کیفیت مطالب یاری خواهد کرد.