استدلال از طریق مبادی عقلی در کلام امام رضا علیه السلام
بدون تردید موجودی که وجودش وابسته به غیر است و در وجود خود استقلالی ندارد، باید به موجودی تکیه زند که وجودش ذاتی و وابسته به غیر نباشد. این اصل در موجود عینی (خارجی) و موجود علمی (ذهنی) سریان دارد. زیرا وجود علمی به گونهای وجود عینی و خارجی است. زیرا ذهن، خود در عالم خارج تحقق دارد و صورتهای ذهنی نیز به وجود ذهنی، در عالم خارج هستند.
مبادی عقلی
از این رو معلومی که در وجود علمی به غیر وابسته است و معلوم بالذات نیست، باید به معلوم مستقل و بالذات مستند گردد. معلوم بالذات چیزی است که عقل چارهای جز تصدیق آن ندارد؛ یعنی بدیهیات و قضایای ضروری اوّلی که در مسائل عقلی از آن به مبدأ تصدیقی یاد میشود، مانند استحاله اجتماع ضدین و نقیضین و ارتفاع دو نقیض. [وجود و عدم که در یک موضوع با یکدیگر جمع نمیشوند و نمیتوان هر دو را از یک موضوع سلب کرد.] نیز اگر قضیهای صادق باشد، عکس نقیض آن نیز صادق است و امثال این موارد از مبادی عقلی که در حوزه معارف یقینی، کارآمد است.
استدلال امتناع رؤیت خدای تعالی
حضرت رضا(علیه السلام) در سخنان نورانی خود بدین شیوه استدلال کردهاند؛ برای مثال، در بحث امتناع رؤیت خدای تعالی میفرماید: شناختی که از طریق دیدن با چشمِ سر به دست میآید، ایمان است یا نیست اگر این شناخت همان ایمان باشد، باید بپذیریم که شناختی که جز از راه دیدن، یعنی نظر و اندیشه پدید میآید، هرگز ایمان نیست.
با توجه به دلالت این نوع شناخت (شناخت از راه تفکر و اندیشه) بر مجرد بودن خدای متعالی که دیدگان توان درک او را ندارند. (مانند هر موجود مجرد از ماده که چشم مادی توان دیدن آن را ندارد) زیرا این شناخت که از طریق فکر و اندیشه به دست آمده و نتیجهاش این است که خداوند با چشم حسی دیدنی نیست، با شناختی که از راه حس پدید میآید و ثمرهاش این است که خداوند با چشم سر دیدنی است، دو امر متضاد هستند و دو ضد هیچ گاه با یکدیگر جمع نمیشوند.(مسند امام رضا علیه السلام، ج ۱، ص ۱۷ (با توضیحی از مؤلف))
به ویژه که در اینجا یکی از دو ضدّ به سان نقضیض است. زیرا یک امر وجودی در مقابل یک امر عدمی واقع میشود؛ به این ترتیب که شناخت حسی گویای آن است که خداوند با دیدگان درک شدنی است، ولی معرفت عقلی گواه بر آن است که خدا را با چشم سر نمیتوان درک کرد.
استدلال حادث بودن اراده
نمونه دیگری از شیوه استدلال حضرت رضا(علیه السلام) از طریق مبادی عقلی، فرمایش ایشان در خصوص حادث بودن اراده است، نه قدیم بودن آن؛ «ألا تعلم أنّ ما لم یزل لا یکون مفعولاً و حدیثاً و قدیماً فی حاله واحده» (توحید صدوق، ص ۴۵۰٫)
آیا نمیدانی موجودی ازلی و قدیم، نمیتواند در یک لحظه هم مفعول باشد، هم حادث و قدیم؟ مرادحضرت علیه السلام آن است که حدوث و قدم با یکدیگر جمع نمیشوند. زیرا قضیه منفصلهای که میگوید: «وجود حادث است یا قدیم»، قضیهی منفصلهی حقیقیهای است که از دو طرف نقیض تشکیل شده است.
ـ مثل اینکه میگوییم: «عدد زوج است یا فرد» دو طرف این قضیه زوجیت و فردیت نقیض یکدیگرند و جمعناپذیر.
پس ممتنع است که حدوث و قدم در یک موضوع جمع شوند، چنانکه رفع هر دو نیز از یک موضوع شدنی نیست. زیرا دو نقیض نه با یکدیگر در یک موضوع واحد جمع میشوند، نه رفع.
استدلال اراده خداوند عین ذات او نیست
نمونه دیگر از استدلالهای حضرت رضا علیه السلام با شیوه به کارگیری مبادی عقلی، فرمایش ایشان دربارهی ارادهی خداوند است که عین ذات او نیست. هنگامی که سلیمان مروزی به ایشان عرض کرد: ارادهی خداوند عین ذات خداوند نیست، ولی ارادهی او چیزی غیر از خداوند هم نیست؛ حضرت رضا علیه السلام در پاسخ او فرمود: «یا جاهل، إذا قلت لیست هو، فقد جعلتها غیرَهُ، و إذا قلت لیست هی غیره، فقد جعلتها هو»(توحید صدوق، ص ۴۵۳)
ای جاهل، هنگامی که میگویی اراده خداوند عین ذات او نیست، بایستی چیزی غیر از او باشد و هنگامی که میگویی اراده چیزی غیر از ذات خداوند نیست، نتیجه آن میشود که ارادهی خداوند عین ذات اوست.
اینجا حضرت رضا علیه السلام یادآوری کردهاند که «عینیت» و «غیریت» دو امر نقیض یکدیگرند که رفع هر دو از یک موضوع شدنی نیست. زیرا اگر موجودی عین موجود دیگر نباشد، ناچار باید غیر آن باشد و نیز اگر موجودی غیر موجود دیگر نباشد، ناچار باید عین آن موجود باشد. اگر هر دو طرف (عینیت و غیریت) را با هم سلب کنیم، در حقیقت هر دو طرف نقیض را رفع کردهایم، با آنکه رفع دو طرف نقیض محال است، همانگونه که جمع آن دو با یکدیگر نیز ممتنع است.
این مطلب را حضرت صادق(علیه السلام) به خوبی بیان کردهاند: «اذ لم یکن بین الإثبات و النفی منزله»(همان، ص ۲۴۶)
هنگامی که بین نفی و اثبات جایگاهی (میانی) نباشد دو امر مثبت و منفی با یکدیگر نقیض میشوند.
استدلال ازلی نبودن اراده خداوند
مثالی دیگر از استدلال حضرت رضا(علیه السلام) با استفاده از مبادی عقلی در ازلی نبودن اراده خداوند است و تأکید بر اینکه ارادهی خداوند حادث است؛ «فإنّ الشیء إذا لم یکن أزلیاً کان محدثاً و إذا لم یکن محدثاً کان أزلیاً» (توحید صدوق، ص ۴۴۵)
اگر موجودی قدیم و ازلی نباشد، قطعاً حادث است و اگر موجودی حادث نباشد، ضرورتاً ازلی و قدیم است. قدیم بودن و حادث بودن نقیض یکدیگرند که هر دو با هم از یک موضوع رفع نمیشوند، همانگونه که در یک موضوع جمع نمیشوند.
استدلال اراده خدا غیر از علم اوست
نیز فرمایش حضرت علیه السلام دربارهی اینکه اراده خداوند چیزی غیر از علم اوست و اراده عین علم نیست. هنگامی که سلیمان میگوید: اراده خدای متعالی عین علم اوست؛ حضرت رضا علیه السلام میفرمایند: «یا جاهل، فإذا علم الشیء فقد أراده»؛ ای جاهل، ابتدا خداوند به چیزی علم دارد و پس از آن وجود آن را اراده میکند سلیمان گفت: آری. سپس حضرت فرمود: «فإذا لم یرده لم یعلمه»(همان، ص ۴۵۱)
هنگامی که چیزی را اراده نکرده است، به آن علم هم ندارد. بر پایهی فرمایش حضرت رضا علیه السلام اگر قضیه اول که در منطق به آن اصل گفته میشود، صادق باشد، باید عکس نقیض آن نیز صادق باشد. چون عکس نقیض لازم اصل قضیه است. از این رو استدلال حضرت علیه السلام چنین است: از آنجا که خداوند به اشیا آگاه است، چه آنها را اراده کرده باشد یا نه؛ باید چنین حکم کرد که اراده خداوند عین علم او نیست.
استدلال عدم شناخت ذات خداوند
استدلال دیگر حضرت رضا(علیه السلام) با به کارگیری مبادی عقلی در عدم شناخت ذات خداوند و نرسیدن به کنه ذات اوست و اینکه خداوند ماهیتی ندارد؛ «کلّ معروف بنفسه مصنوع» (همان، ص ۳۵)
هر چیزی که ذاتش شناخته شود، در حقیقت ساخته آدمی است. خداوند که ساختهی دست کسی نیست، بلکه خود سازنده هر چیز است، ذات و ماهیتش شناختپذیر نیست. چون خداوند ماهیت ندارد و تنها وجود محضی است که عقل آدمی کنه آن را درک نمیکند. خداوند را صورتی نیست که حکایتگر او باشد و مثالی ندارد که با او برابری کند. زیرا هیچ چیز مثل و مانند او نیست؛ (لَیسَ کَمِثْلِهِ شَی ءٌ) (سوره شوری، آیه ۱۱)
استدلال سلب احتیاج خداوند به غیر
استدلال دیگر حضرت رضا علیه السلام در سلب احتیاج خدای متعالی به غیر خود است؛ بدین معنا که خداوند به کسی نیازمند نیست و به هیچ کس تکیه ندارد؛ کلّ قائم فی سواه معلول (توحید صدوق، ص ۳۵)
هر چیزی که به غیر خود قوام یابد، معلول است.
حضرت علیه السلام به اصل علیت اشاره میکند؛ یعنی اگر موجودی وجودش عین ذاتش نباشد و به تعبیر دیگر در موجودیتش مستقل نباشد، باید به واسطهی موجودی غیر از خود قوام یابد و به واسطهی او محقق و موجود گردد و بر او تکیه داشته باشد و در یک کلام معلول باشد. عکس نقیض این قضیه آن است که هر چه معلول نیست، قوام به غیر ندارد و اعتمادی به غیر نمیکند، بلکه قائم به ذات و مستقل در وجود و بینیاز از غیر است؛
بنابراین روشن میگردد:
۱ . تفکری که انسان را به آن دعوت و تشویق کردهاند، رسیدن به معلومات نظری (اکتسابی) از طریق استدلال به معلومات اوّلی ضروری (بدیهی)، به گونهای که به پیدایش یقین بینجامد.
۲ . اگر در استدلال، به مبادی تصدیقی اعتماد شود که از مقبولات است، یعنی از قضایایی که عدهای از مردم آن را پذیرفتهاند، چنین استدلالی سست و ضعیف است و پذیرفتنی نیست، مگر این گونه از مبادی تصدیقی به نوعی به مبادی ذاتاً یقینی منتهی شود.
۳ . سیره علمی امام رضا علیه السلام در اراده برهان برای هر اصل کلی در معارف الهی، استناد به مبادی تصدیقی عام و خاص بوده است.
۴ . همانگونه که حضرت رضا علیه السلام از مبادی بدیهی تصدیقی در استدلال عقلی استفاده میکردند، به کارگیری این مبادی بدیهی در اسلوب منطقی کلام نیز، در قیاس استثنایی و غیر آن، مورد پسند ایشان بوده است و چنین نظمی به طور متداول در کلام حضرت رضا علیه السلام مشهود است.
منبع:
کتاب فلسفه الهی از منظر امام رضا علیه السلام نوشته آیت الله جوادی آملی