معرفی کتاب حوض خون
کتاب حوض خون؛ روایت زنان اندیمشک از رختشویی در دفاع مقدس با تدوین و نگارش فاطمهسادات میرعالی بهتازگی به چاپ رسیده است.
اینکتاب که حاصل همکاری دفتر تاریخ شفاهی اندیمشک و واحد تاریخ شفاهی دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی است؛ خاطرات و روایتهای ۶۴نفر از بانوان اندیمشکی درباره فعالیتشان در بخش رختشویی البسه رزمندگان دفاع مقدس را شامل میشود که فاطمهسادات میرعالی، زهرا بختور، سمانه نیکدل، سمیه تتر، نسرین تتر، مهناز الفتیپور، آمنه لهراسبی و نرگس میردورقی تحقیق و گردآوری آنها را بر عهده داشتهاند.
زنان انقلاب
اینکتاب سومینعنوان از مجموعه «پشتیبانی جنگ» و چهارمینعنوان مجموعه «زنان انقلاب» است که اینناشر چاپ کرده است.
در بخش ضمیمه کتاب، تصویر راویان کتاب به همراه تصاویری از فعالیتهای این بانوان اندیمشکی در دفاع مقدس، شهدای منتسب به آنها و همچنین بیمارستان شهید کلانتری اندیمشک به عنوان محل رختشویی البسه رزمندگان آمده است.
فرهنگ انقلاب
مجموعه تاریخ شفاهی جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی قصد دارد به تاریخ زیربنای فرهنگی انقلاب اسلامی بپردازد. جهادگران و شهیدان فرهنگی که برای رشد تفکر انقلابی در میان مردم به ویژه جوانان تلاش کردند تا نهال انقلاب اسلامی را آبیاری کنند و به ثمر برسانند.
توجه به این قسمت تاریخ، به شدت مهم و ضروری است. چرا که انقلاب اسلامی برای حیات خود در عرصههای مختلف نیـــاز به فرهنگ موجبـۀ انقلاب دارد و فرهنگ انقلاب تنیده است در تاریـخش، ممزوج با زندگـــی مردم و روایت مردم از آن دوران که خـود موجب باز تولید فرهنگ خواهد شد.
برشی از کتاب حوض خون
شوهرم چند ماه یک بار از جبهه میاومد خونه. بیچاره مرا با دستهای زبر و زخم شده میدید. تازه بوی وایتکس هم میدادم. خدا رحم کرد طلاقم نداد! اول ِ مصاحبهها درد و زجرشان توی ذهنم پررنگ بود. اما انتهای مصاحبه وقتی متوجه میشدم هنوز حاضر هستند پای انقلاب جان بدهند، وقتی تلاش میکردند راهی برای شستن لباسهای رزمندگان جبهۀ مقاومت پیدا کنند و بعضی از آنها از من میپرسیدند «راهی سراغ نداری بریم سوریه لباس رزمندهها رو بشوریم؟»، معادلات ذهنم دربارۀ اینکه افرادی زجرکشیده هستند به هم میخورد.
خانمهای رختشویی با وجود همۀ سختیها و دردهایی که دیدهاند و از نزدیک تکههای بدن شهدا را لمس کردهاند، روح زینبی دارند و با بیان تمام تلخیها، از شستن لباس رزمندهها به زیبایی یاد میکنند. ا گر غیر از این بود، اکنون با وجود ناتوانی، باز پای ثابت فعالیتهای انقلاب نبودند. یادم هست برای هشتمین جشنوارۀ عمار در اندیمشک، همین خانمها پای کار آمدند و روز افتتاحیه، خودجوش برای افراد شرکت کننده آش درست کردند. پای دیگهای آش صلوات میفرستادند و شعار میدادند و این حس وحال، تجلی روزهای رختشویی بود.