سوال
چرا باید از سالمندی جمعیت نگران باشیم؟ سالمند شدن جمعیت چه خطری برای یک جامعه تولید میکند؟
جواب حجت الاسلام عباسی ولدی
کشور ما به تازگی وارد مرحله سالمندی شده است. از همین رو، عواقب سالمندی برای بسیاری از مردم ملموس نیست؛ اما با دقت در پنج نتیجهای که سالمندی هر جامعه در پی خواهد داشت از همین امروز میتوان آینده پرخطری را که در انتظار ماست، مشاهده کرد.
هزینه نگهداری سالمندان
در جوامعی که خانوادهها به سمت تک فرزندی میروند، خانه سالمندان یک ضرورت میشود. وقتی پدر و مادر به سنی میرسند که به تنهایی توانایی اداره خودشان را ندارند نیازمند به شخص دیگری میشوند. اگر این پدر و مادر چند فرزند داشته باشند، به صورت طبیعی آنان از والدین خود به نوبت مراقبت میکنند؛ اما اگر یک فرزند داشته باشند مسئولیت نگهداری والدین به دوش همین یک فرزند میافتد.
این فرزند اگر بخواهد بار نگهداری از والدین را بر دوش بکشد؛ باید از کار و فعالیت چشم بپوشد که پیشرفت جامعه متوقف خواهد شد. در غیر این صورت دولت باید وارد عمل شده از سالمندان نگهداری کند که در این صورت وجود خانه سالمندان یک ضرورت میشود.
که این هزینه تا چه اندازه بسیار سنگین است. اگر نسبت هزینه های مراقبت از سالمندان سوئد (با مساحت ۴۴۹ هزار و ۹۶۴ کیلومتر مربع، و جمعیت بیش از ۹٫۲ میلیون نفر) را به بودجه کشور خودمان حساب کنیم باید بگوییم با بودجه ۷۲۷هزار میلیارد تومانی سال ۱۳۹۲، حدود یک بیست و هفتم بودجه مملکت را باید صرف مراقبت از سالمندان کنیم. البته فراموش نکنید که جمعیت سالمند ما در سال ۱۴۲۰، حدود بیست میلیون نفر خواهد شد؛ یعنی بیش از دو برابر کل جمعیت فعلی سوئد!!
حالا خودتان قضاوت کنید! چه آیندهای در انتظار جامعهای است که به سوی تک فرزندی میرود؟ با کمی دقت در آماری که ارائه شد معلوم میشود سالمندانی که آخرین سالهای عمر خود را باید در خانه سالمندان بگذرانند، پدر و مادرهایی هستند که در دهۀ شصت به بعد به دنیا آمدهاند و پس از ازدواج هم بیش از یک یا دو فرزند نیاوردهاند.
کم شدن نیروی کار و در نتیجه، کاهش تولید
وقتی جامعهای به مرحله سالمندی رسیده است و متوسط سنی آن بالا میرود به صورت طبیعی نیروی کار (افراد بین ۱۵ تا ۶۵ سال، که تولید کننده هستند) کم میشود و نیروی سالخورده که مصرف کننده هستند؛ افزایش مییابد. در این صورت، تناسبی بین تولید ثروت و مصرف آن جامعه نخواهد بود. یک بازنشسته کار خود را انجام داده و این نظام حکومتی است که پس از بازنشستگی باید به او خدمات بدهد.
در همه نظامهای اقتصادی هزینه خدماتی که به بازنشسته داده میشود از ثروتی که نیروی کار تولید میکند به دست میآید. مفهوم کم شدن نیروی کار آن است که عده کمی باید تولید ثروت کنند تا عده بسیاری این ثروت را مصرف کنند به صورت طبیعی معلوم است که چه اتفاقی برای این جامعه میافتد.
مهاجرت
جامعهای را فرض کنید که با وجود توان تولید، نیروی کار کافی ندارد. در این جامعه، جمعیت مصرف کننده بیشتر از میزان تولید بوده و چارهای جز وارد کردن نیروی کار ندارد. وقتی نیروی کار وارد جامعهای شد فرهنگ خود را هم وارد میکند.
باید قبول کرد که فرهنگ در کشور ما استحکام لازم را ندارد، و باید قبول کرد که وقتی فرهنگ محکم نشده باشد زود بیمار میشود. خراب کردن فرهنگ آسیب پذیر کار سختی نیست. و نمیشود چرخ اقتصاد مملکت را ایستاده نگه داشت و آن را تماشا کرد. پس طبیعی ست وقتی که تو نتوانی این چرخ را بگردانی باید دروازه کشورت را به روی کسانی باز کنی که فرهنگشان مثل تو نیست.
آیا میشود برای اقتصاد از فرهنگ گذشت یا از اقتصاد چشم پوشید برای فرهنگ؟ شاید راه سومی باشد که نه اقتصاد را قربانی فرهنگ کنیم و نه خون فرهنگ را پای اقتصاد بریزیم هنوز که وقت داریم پس به فکر تکثیر نیروی کار باشیم.
ضعیف شدن نیروی دفاعی کشور
بدون تردید جمعیت جوان و همچنین داشتن جمعیت بیشتر یکی از مؤلفههای اصلی قدرت است. با پیشرفتهایی که در عرصه جنگهای مدرن شکل گرفته برخی به اشتباه گمان کردهاند امروزه برای حفظ اقتدار دفاعی نیازی به جمعیت نیست. اما همین قدر بدانید که کشورهای مدعی جنگ مدرن برای افزایش جمعیت خود به تکاپو افتادهاند. مثلاً اسرائیل با این که مدرنترین تسلیحات نظامی را در اختیار دارد؛ اما به شدت با کنترل جمعیت مخالف است و در این رژیم عائله یهود، حداقل باید چهار فرزند داشته باشد.
بدانید که در میان ۲۶ کشور منطقه چشم انداز از نظر نرخ باروری کل رژیم اشغالگر قدس با نرخ ۲/۹۱ ، رتبه هفتم و ایران با نرخ ۱٫۵۹، رتبه بیست و پنجم را دارد!
آدم اگر اهل حساب و کتاب باشد خوب است اما گاهی در حساب و کتابها بعضی جاها خالی میماند. که نتیجه حساب و کتاب را اشتباه میکند. مثلا وقتی پول امروزت را حساب میکنی اما جای امنیت فردا را خالی میگذاری. یا وقتی بچههای بسیار را میبینی اما دشمنان فراوان را نمیبینی. وقتی سختی معیشت به چشمت میآید؛ اما اهمیت امنیت را فراموش میکنی. هر چه قدر هم که حساب و کتاب کنی، محاسبههایت اشتباه از آب در میآید.
کاهش جمعیت جوان و نخبه کشور
بدون تردید نیروی جوان در پیشرفت علمی کشور نقشی اساسی ایفا میکند. بسیاری از جمعیت نخبه کشورها را جوانان تشکیل میدهند هر اندازه جمعیت به سمت سالمندی پیش میرود به صورت طبیعی از طبقه جوان نخبه کاسته میشود. درست است که دانشمندان سالمند از سرمایههای بی بدیل هر جامعهای محسوب میشوند. اما باید پذیرفت که نخبگان جوان، بازوان اصلی این دانشمندان هستند. بدون وجود نخبگان جوان سلسله علمی جامعه، دچار آسیب جدی میشود و ممکن است حتی در جایی قطع شده، دیگر تداوم نیابد.
برخی از کشورهای پیشرفته که با کاهش جمعیت مواجه شدهاند با جذب جوانان نخبه از کشورهای دیگر این خلا بزرگ را پُر میکنند. برای درک جایگاه ویژه نخبگان جوان در پیشرفت کشور، کافی است بدانید متوسط سنی دانشمندان هستهای ما در مراکز مهم هسته ای ۲۵ سال است.
منبع:
برگرفته از کتاب ایران جوان بمان، نوشته حجت الاسلام عباسی ولدی