یكی از مفاهیم مهمی كه از دیرباز مورد توجه فیلسوفان اخلاق قرار گرفته، مفهوم «مسئولیت اخلاقی» است.
مسائلی ازاینقبیل كه معنای مسئولیت چیست؟ آیا مسئولیت صرفاً مربوط به اثر مستقیم فعل است یا پیامدهای غیرمستقیم و ناخواسته آن را نیز شامل میشود؟ آیا مسئولیت مفهومی مربوط به آینده است یا معطوف به گذشته نیز هست؟آیا مسئولیت خصلتی مربوط به افراد است یا جوامع، گروهها، سازمانها، شركتها و امثال آن را نیز میتوان متصف به آن كرد؟ اصولاً در چه شرایطی، میتوان فرد را «مسئول» كارهایش دانست؟ آیا اگر كسی ازروی جبر دست به عملی بزند و یا ازسر جهل مرتكب آن شود، میتوان او را اخلاقاً مسئول آن كار دانست؟ آیا كسی كه اسیر جبر روانشناختی است اخلاقاً مسئول كارهایش میباشد؟ با توجه به اینكه مسئولیت وقتی معنا پیدا میكند كه «سؤالكننده»ای باشد، این پرسش مطرح میشود كه ما در برابر چه كسی یا چیزی مسئول هستیم؟
اهمیت مبحث مسئولیت
بحث مسئولیت از سویی با برخی مباحث فلسفی نظیر «علّیت» و «جبر و اختیار» گره خورده است؛ یعنی مسائلی كه از آغازیندوران شكلگیری تفكر فلسفی بشر تا روزگار حاضر، پیوسته افكار و اذهان بسیاری از اندیشمندان بزرگ جهان را به خود مشغول داشتهاند؛ و از سوی دیگر با مباحث كلامی و اعتقادی مهمی نظیر «علم مطلق الهی»، «قدرت فراگیر خداوند» و مبحث بسیار پیچیده «قضا و قدر الهی» در ارتباط است.
برخی از دانشمندان علوم انسانی مدعی شدهاند كه «انسانها كمتر بهعنوان فاعلهای مختار و آزاد بهحساب میآیند، آنان بیشتر مانند قطعات پیچیده یك ماشین هستند؛ رفتارها و اعمالشان كاملاً متأثر از عوامل محیطی و ژنتیكی است»۱
نتیجه ضروری چنین دیدگاهی این است كه هیچ انسانی را نمیتوان اخلاقاً مسئول كارهایش دانست. بنابراین
هرچند ممكن است، به دلایلی، مجرمان و جانیان را تحت پیگرد قانونی قرار داده، به زندان افكنیم و مجازات كنیم؛ اما هیچگاه نمیتوان و نمیباید آنان را ازنظر اخلاقی مسئول جرم و جنایتهایی كه مرتكب شدهاند، دانست.
معنای مسئولیت
برخی از نویسندگان معتقدند كه «مسئولیت» و «در معرض مجازات بودن» به یك معنا هستند.۲
بر این اساس، وقتی گفته میشود زید اخلاقاً مسئول فلان كار است، مانند این است كه گفته شود، او در معرض مجازات اخلاقی است.
اینكه مباحث مربوط به مسئولیت، در بیشتر موارد، به مباحث مربوط به استعداد مجازات داشتن و درخور سرزنش بودن كشیده میشود، سخنی درست است؛ اما مسئول بودن و در معرض مجازات قرار گرفتن به یك معنا نیستند.
شاید بتوان گفت كه مسئولیت یا مسئول بودن به معنای خواسته شدن چیزی از كسی است و در مواردی بهکار میرود كه خواهان (سائل) بتواند خواسته خود را از خوانده (مسئول) پیگیری نماید و حداقل وی را درباره رفتار مطابق یا مخالف خواسته خود و پیامدهای آن پاسخگو دانسته، مورد سؤال و بازخواست قرار دهد، و لازمه آن این است كه مسئول متناسب با نوع رفتار خود، مورد تحسین یا تقبیح، و در مواردی موردتشویق یا تنبیه قرار گیرد. درنتیجه، مسئولیت در جایی معقول است كه «مسئول» نسبت به امر مورد سؤال، وظیفه و تكلیفی داشته باشد. به همین جهت است كه گفته میشود، مفهوم مسئولیت در قبال انجام یا ترك وظیفه مطرح میگردد.
مسئولیت را در یك اعتبار به دو قسم تقسیم میكنند:
مسئولیت مربوط به گذشته که درباره كارهایی است كه شخص انجام داده یا از انجام آنها سرپیچی نموده است؛ و مسئولیت مربوط به آینده که درباره وظایفی است كه شخص در آینده باید انجام دهد.
مسئولیت فرد و گروه
برخی معتقدند كه مسئولیت منحصر به تكتك افراد نیست؛ بلكه گروهها، سازمانها، نهادها و شركتها نیز میتوانند مسئول دانسته شوند؛ لذا ستایش یا نكوهشی كه در نتیجه عمل كردن به وظیفه یا سرباز زدن از آن انجام میشود، متوجه «كل» است، نه تكتك اشخاص. به همین دلیل، ممكن است فردی را مورد سرزنش قرار دهیم، درحالیکه «كل» را به دلیل انجام مسئولیتش ستایش نماییم.
درباره این نظریه باید گفت: اگر منظور این است كه شركتها، نهادها و سازمانها نیز وجودی مستقل و عینی دارند، بهگونهایکه صرفنظر از اشخاص و اعضایشان میتوان آنها را مسئول دانسته، مورد پرسش و پاسخ قرار داد، سخنی است باطل و نامقبول؛ زیرا اصولا سرزنش و ستایش متفرع بر مسئولیت است، و مسئولیت متفرع بر تكلیف، و تكلیف متفرع بر اختیار، و اختیار نیز از ویژگیهای انسان است
اما اگر منظور این باشد كه برخی، بلكه بسیاری از مسئولیتهای اخلاقی و حقوقی افراد در درون سازمانها و نهادهای اجتماعی و به سبب عضویت آنان در تشكیلات خاصی شكل میگیرد، سخنی است درست و قابل دفاع.
شرایط مسئولیت اخلاقی
بهطور كلی میتوان گفت یك انسان تنها درصورتی اخلاقاً مسئول كار یا واقعهای دانسته میشود كه
اولاً قدرت انجام آن را داشته باشد؛
ثانیاً آگاهانه آن را انجام دهد
ثالثاً، آزادانه و ازروی اختیار اقدام به آن كار كند.۳
تقریباً میتوان گفت كه همه فیلسوفان و اندیشمندانی كه دراینزمینه بحث كردهاند، این شرایط را میپذیرند، و اگر اختلافی هست غالباً در تفسیر و تعیین قلمرو این شرایط است.
حال این سوال پیش می آید كه منظور از اختیار چیست؟منظور از اختیار و اراده آزاد در این بحث این است كه انسان توانایی گزینش داشته باشد. ازاینروی، اگر كاری را تحت تأثیر زور و فشار دیگران انجام دهد، طبعاً مسئولیتی در قبال آن نخواهد داشت.
اما آیا انسان چنین اختیار و اراده آزادی دارد یا نه؟ و آیا آدمی میتواند بر فشار نیروهای محیطی و درونی، و عوامل ژنتیكی و اجتماعی فائق آید، یا آنكه اسیر دست نیروهای آشكار و نهان بیرونی و درونی است؟
به عقیده علامه مصباح، «قدرت تصمیمگیری و انتخاب، یكی از یقینیترین اموری است كه مورد شناسایی انسان واقع میشود».۴هر انسانی، این مسئله را با علم حضوری خطاناپذیر مییابد كه اختیار دارد.
اما گروهی منکر این اختیار هستند و برای اثبات جبر، به دلایل متعددی تمسك جستهاند.
نقد و بررسی دلایل جبرگرایان
جبرگرایان، بر این باورند كه افعال صادر از انسان، محفوف به شرایط و احوالی است كه با توجه به آنها، امكان بروز بدیل دیگری وجود ندارد و خواست و اراده انسان نیز هیچ دخالتی در تحقق یا عدم تحقق آنها ندارد.
سه دلیل از مهمترین دلایل جبرگرایان
جبر فلسفی
بر اساس قاعده فلسفی «الشیء ما لم یجب لم یوجد»، شرط تحقق هر موجود ممكن، این است كه به مرز وجوب برسد. ازآنجاکه افعال آدمی نیز ممكنالوجودند، اگر بخواهند موجود شوند باید نخست به حد وجوب برسند؛ یعنی باید علت تامه آنها محقق شود. طبیعی است كه اگر علت تامه چیزی محقق شد، ضروریالوجود میگردد. بنابراین جایی برای اختیار آدمی باقی نمیماند، و درنتیجه نمیتوان او را اخلاقاً مسئول كارهایی دانست كه از او صادر میشود.
سادهترین پاسخ آن، این است كه در مورد انسان، اراده و اختیار جزء اخیر علت تامه افعال اختیاری اوست.
اگر اراده و اختیار انسان را جزء علت تامه بهحساب آوردهاند، درآنصورت، فعل مربوطه، اختیاری است؛ و اگر آن را مفروض نگرفتهاند و میگویند علت تامه فعل موجود شده است، اشتباه میكنند؛ «زیرا تا اراده نباشد علت تامه تحقق نمییابد.
جبر طبیعی
طرفداران این نظریه معتقدند قوانین طبیعت، انجام افعال خاصی را از انسان میطلبند و او را در مسیری قرار میدهند كه تنها همان كارهای خاص را انجام دهد، و در این میان هیچ جایی برای اختیار و اراده آزاد، باقی نمیماند. عوامل محیطی، موجب برانگیخته شدن تمایلات و انگیزههای ویژهای در انسان میگردد. همچنین بر اساس قانون وراثت، انسانها، بسیاری از ویژگیهای پیشینیان خود را ناخواسته به ارث میبرند. بنابراین وقتی تصمیم به انجام كاری میگیرند، درواقع این تصمیم علیرغم ظاهر ارادی و اختیاریاش، معلول یك سلسله عوامل طبیعی، محیطی، ژنتیكی و وراثتی خاص است. بنابراین جایی برای اراده آزاد و درنتیجه مسئولیت اخلاقی باقی نمیماند.
پاسخ این سخنان روشن است. ما نیز تأثیر محیط، عوامل طبیعی، وراثتی و ژنتیكی را در شكلگیری رفتار انسانها میپذیریم. جوانی كه در محیطی سرشار از عطر معنویت زندگی میكند، راحتتر میتواند وظایف دینی خود را انجام دهد، اما نباید فراموش كرد كه نقش اینها فقط در حد زمینهسازی و، بهاصطلاح، اقتضاست و بههیچرو آدمی را مسلوبالاختیار نمیكنند. تردیدی نیست كه غرایز خاصی با وسایل و زمینههای طبیعی خاصی برانگیخته میشوند، اما آیا آدمی را توانایی كنترل یك غریزه طبیعی انگیخته نیست.مثال واضح حضرت یوسف!
در مورد قانون وراثت نیز، هرچند تأثیر اجمالی آن را میپذیریم، اما بدون شك به مرحله اجبار و سلب اراده آزاد نمیرسد. در موارد متعددی حتی دو برادر كه از یك پدر و مادر به دنیا آمدهاند، هركدام رفتارهای متفاوتی داشتهاند.
نتیجه آنكه، با تكیه بر عوامل ژنتیكی و وراثتی، توقع پیشبینی و كنترل دقیق رفتار انسانها به همان اندازه بلندپروازانه و خلاف روح علمی است كه با تكیه بر تأثیر عوامل محیطی و ژنتیكی مسئولیت اخلاقی افراد را نادیده بگیریم.
جبر كلامی
مسئله مسئولیت با برخی از تعالیم دینی و آموزههای كلامی ارتباطی تنگاتنگ دارد. آموزههایی مانند «قدرت مطلق الهی»، «علم مطلق الهی» و «قضا و قدر الهی»، كاملاً استعداد كجفهمی و كجاندیشی را دارند و ازاینروست كه برخی از عالمان دینی با تكیه بر این آموزهها ودرواقع با برداشتی ناقص از آنها به دامن جبرگرایی و جبراندیشی افتاده و، به یك معنا، مسئولیت انسانها را انكار كردهاند.
قدرت مطلق الهی و جبرگرایی
یكی از صفات خداوند «قادر مطلق» است؛ یعنی كسی كه «بر هر كاری تواناست» و انسان و كارهایش نیز تحت قدرت اویند. هر قدرت دیگری در برابر قدرت خداوند، عَرضی و تبعی است.
برخی از اندیشمندان غربی معتقدند اراده بشر همچون اراده چهارپای حامل یك محموله است كه بهواسطه خدا یا شیطان رانده میشود. اگر خدا او را براند به همان جا میرود كه خدا میخواهد، و اگر شیطان او را براند به آنجا میرود كه شیطان میخواهد؛ اما خود او در هیچ موردی راننده خود را انتخاب نمیكند.۵
ما معتقدیم كه: الفعل فعل اللّه وهو فعلنا، و هیچ منافاتی در این مسئله نمیبینیم كه یك فعل، هم فعل خداوند باشد و هم فعل انسان؛ البته بهنحو طولی و نه عرضی.
علم مطلق الهی و جبرگرایی
یكی دیگر از آموزههای دینی این است كه خداوند به هر چیزی علم دارد؛ انه بكل شیء علیم. عدهای با تمسك به این حقیقت عقلی و دینی پنداشتهاند كه اختیار و اراده آزاد انسان، توهمی بیش نیست. آدمیان چگونه میتوانند برخلاف علم الهی عمل نمایند؟
در پاسخ باید گفت كه علم الهی به هر حادثهای به همانگونه كه واقع میشود، تعلق گرفته است. افعال اختیاری انسان نیز، با قید اختیاریت، معلوم خداوند هستند؛ لذا اگر به وصف جبریت تحقق یابند، خلاف علم الهی خواهد بود. بنابراین هیچ منافاتی میان علم ازلی و مطلق خداوند با اختیار و اراده آزاد انسان وجود ندارد.۶
قضا و قدر الهی و جبرگرایی
مقتضای اعتقاد به «قضا و قدر عینی» خداوند این است كه وجود پدیدهها را در همه مراحلِ پیدایش، شكوفایی و انقضای آنها تحت تدبیر حكیمانه خداوند بدانیم، و فراهم شدن شرایط پیدایش آنها و رسیدن به مرحله نهایی را به اراده او استناد دهیم. اما اگر انسان واقعاً مختار است و اراده آزاد دارد، چگونه میتوان كارهای او را مستند به اراده و قضای الهی دانست؟و اگر تحقق همه پدیدهها، از جمله افعال انسانی، به قضا و اراده الهی است، پس اراده انسانی چه معنایی دارد؟
پاسخ
در واكنش به این شبهه، عدهای با تكیه بر قضا و اراده الهی، اختیار انسان را نادیده گرفته، به دامن جبر افتاده و درنتیجه مسئولیت اخلاقی او را سلب كردهاند، و عدهای نیز برای فرار از جبر، قضا و اراده الهی را در حیطه افعال انسانی نادیده گرفته، و در دامن تفویض افراطی گرفتار آمدهاند.۷حق آن است كه: لاجبر ولا تفویض بل امر بین الامرین!
توضیح آنكه: استناد فعل واحد به اراده دو فاعل، درصورتی محال است كه هر دو فاعل در عرض یكدیگر و همطراز فرض شوند و بهاصطلاح، فاعلِ جانشین باشند؛ اما اگر در طول یكدیگر باشند، درآنصورت استناد فعل واحد به هر دوی آنها بلااشكال است.۸
بنابراین قضا و اراده الهی با اراده انسانی مانعهالجمع نیستند.
استناد فعل به انسان در یك سطح است و به خدای متعال در سطحی بالاتر، كه در آن سطح، وجود خود انسان و وجود مادهای كه كارش را روی آن انجام میدهد، و وجود ابزارهایی كه كار را بهوسیله آنها انجام میدهد، همگی، مستند به خداوند است.۹
جبر آن است كه اراده خدا جانشین اراده ما شود؛ اما اگر اراده خدا در طول اراده ما باشد، موجب جبر نمیشود، خدا خواسته است كه آدمی با اختیار و با همه شئون وجودیاش در اینجهان تحقق یابد، ولی جبری در كار نیست. اختیار انسان نیز بهتبع وجود او عین ربط به خداوند است، ولی جبر نیست.۱۰
انواع مسئولیت(از دیدگاه اسلام)
۱- در برابر خدا
بدون شك انسان در برابر خداوند مسئول است؛ زیرا همهچیز از آنِ اوست، مال اوست و بهسوی اوست.
هیچ موجود دیگری در برابر او از خود استقلالی ندارد. وجود همهچیز قائم به او و وابسته به اوست،مالك حقیقی نعمتهای جسمی و روحی، و درونی و بیرونی انسان، ذات اقدس الهی است.
با این وصف، روشن است كه انسان به سبب تصرف در این نعمتها در برابر مالك حقیقی آنها، خداوند، مسئول است و باید پاسخگو باشد؛شاید پس از مسئولیتی كه در برابر خداوند داریم، مسئولیت در برابر اولیای دین، بزرگترین مسئولیت انسانها باشد؛۱۱
هرچند مسئولیتی است در شعاع مسئولیت خداوند و مستقل از آن نیست. مسئولیت انسان در برابر والدین خود نیز مسئولیتی تطفلی است و در شعاع مسئولیت در برابر خداوند میباشد.
۲- در برابر خود
یكی دیگر از انواع مسئولیت انسان، مسئولیت در برابر خودش است.۱۲هر انسانی در درجه نخست مسئولیت هدایت و سعادت خودش را بر عهده دارد
۳- در برابر دیگران
در اسلام هر فردی علاوه بر اینكه در برابر خودش مسئول است؛ در برابر دیگر افراد جامعه و همنوعان خود نیز مسئولیت دارد. هر فرد متدینی باید دغدغه هدایت و رستگاری دیگران را نیز داشته باشد. دو وظیفه بزرگ امربهمعروف و نهیازمنكربه خوبی اهمیت این وظیفه و مسئولیت را نشان میدهند.
۴- در برابر سایر موجودات
یكی دیگر از مهمترین انواع مسئولیت اخلاقی انسان كه در اسلام بسیار بر آن تأكید شده است؛ مسئولیت در برابر طبیعت و سایر موجودات، اعم از گیاهان و حیوانات است. انسان حق هرگونه تصرفی را در محیط زیست ندارد.
همچنین نمیتواند هرگونه كه بخواهد با حیوانات رفتار نماید؛ بلكه حیوانات نیز حقوقی بر عهده صاحبانشان دارند كه در روایات بهخوبی بیان شده است.۱۳
منابع
۱- Moral Problems
۲- مانند اف. اچ. برادلی
۳- معارف قرآن (۳ـ۱: انسانشناسى)، محمدتقی مصباح یزدی
۴- آموزش عقاید، محمدتقی مصباح یزدی، ج
۵- The Encyclopedia Of Philosophy, Richard Taylor, “Determinism
۶- آموزش عقاید، محمدتقی مصباح یزدی، ج۲ـ۱
۷- الفرق بین الفرق، عبدالقاهر البغدادی، تصحیح ابراهیم رمضان؛ المغنى فى ابواب التوحید و العدل، القاضی عبدالجبار، ج۸
۸- آموزش فلسفه، ج۲، محمدتقی مصباح یزدی ؛ آموزش عقاید، ج۲ـ۱
۹- آموزش عقاید، محمدتقی مصباح یزدی، ج۲ـ۱
۱۰- معارف قرآن (۳ـ۱: انسانشناسى)، محمدتقی مصباح یزدی
۱۱- بر درگاه دوست، محمدتقی مصباح یزدی، نگارش عباس قاسمیان
۱۲- اخلاق در قرآن، محمدتقی مصباح یزدی، ج۲
۱۳- وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج۸؛ من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج۲؛ شرائع الاسلام، محقق حلی، ج۲ـ۱
اقتباس از فصل فصل هفتم کتاب فلسفه اخلاق آیت الله مصباح یزدی