در قسمت سوم این مبحث، كوشش ما بر آن است تا معلوم كنیم كه مفهوم خوبی چگونه مفهومی است؟ آیا مفهومی عینی است یا ذهنی؟
منشأ خوبی یا بدی اخلاقی چیست؟ آیا ریشه در تمایلات و گرایشهای شخصی افراد دارد؟ یا وابسته به امرو نهی جامعه است؟ یا سرچشمه در اوامر و نواهی خداوند دارد، و یا اینكه ریشه آن را باید در روابط تكوینی میان افعال آدمی و كمال نهایی او جستوجو نمود؟
تحلیل زبان شناسانه
عدهای خواستهاند با تحلیل زبانشناسانه مفاهیم «خوب و بد» را بیابند؛
مثلاً گفتهاند واژه خیر كه معادل «خوب» است، همخانواده و همریشه «اختیار» است:«آنچه را انسان اختیار و انتخاب كند، همان خیر است». یعنی خیر و خوبی اشیا و افعال متفرع بر انتخاب و اراده آدمی است.
بسیاری از فیلسوفان و لغتشناسان مسلمان در تعریف خیر گفتهاند:«اَلْخَیْرُ مَایَتَشَوَّقُهُ كُلُّ شَیءٍ،۱یا اَلْخَیْرُ مَا یَرْغَبُ فِیهِ الْكُلٌّ؛۲خیرچیزی است كه همهكس و همهچیز به آن شوق و میل دارد».۳
در برخی از آثار ارسطو نیز همین معنا برای خیر ذكر شده است. وی میگوید: «به حق گفتهاند كه خیر آن است كه همه چیز بهسوی آن گرایش دارد».۴
پیدایش مفهوم خوبی
در مورد نحوه پیدایش مفهوم «خوبی» و «بدی» نیز برخی از بزرگان۵فرمودهاند كه واژه «حُسن» احتمالاً نخستین بار برای زیباییهای محسوس وضع شده است؛ … یعنی كسانی را كه با دیدنشان احساس لذت به آنان دست میداد، متصف به صفت حسن و زیبا كردند.
در مرحله بعد، همین مفهوم را برای افعال، معانی و عناوینی بهکار گرفتند كه … مسیر سعادت انسان و بهرهمندی او از حیات قرار داشتند؛ مثلاً راستگویی را به دلیل ملایمت و تناسبی كه با سعادت آدمی و فراهم كردن اسباب بهرهمندی او از حیات اجتماعی دارند متصف به صفت «خوب»نموده اند.
حقیقت آن است كه اینگونه بحثهای لفظی و لغوی،كمك چندانی به حل مباحث عقلی و فلسفی نخواهد كرد.
بررسی دیدگاهها درباره خوب و بد اخلاقی
اكنون به بررسی نظریات مختلف درباره مفهوم خوب و بد اخلاقی می پردازیم. البته ما در پی یافتن تعریفی كاملاً لفظی برای واژه خوب و بد و معادلهای آن نیستیم؛ بهعبارتدیگر، بیشتر در پی تحلیلی پدیدارشناسانه از واژه خوب هستیم و نه تحلیلی زبانشناسانه.
هریک از مكاتب اخلاقی، تعریف و تبیین خاصی از خوبی و بدی دارند. میتوان گفت به تعداد مكاتب اخلاقی متنوعی كه در طول تاریخ فكری بشر به وجود آمده است، آرا و دیدگاههای مختلف درباره مفهوم خوب و بد وجود دارد.
اما بهطور كلی میتوان عمده نظریات و دیدگاههای متفاوت را در پنج دسته متمایز مورد بررسی قرار داد.
۱- تحقق خارجی و عینی
برخی از فیلسوفان اخلاق بر این عقیدهاند كه مفهوم خوب از سنخ مفاهیم ماهوی۶ و معقولات اولی است؛ یعنی دارای مابازای عینی و خارجی است.
برخی از افعال آدمی مانند عدالت و راستگویی دارای یك صفت عینی به نام «خوب» هستند. برخی دیگر از كارها مانند ظلم و دروغگویی دارای یك صفت و ویژگی خارجی به نام«بد» هستند. قوه عاقله بدون هیچگونه فعالیت و تأملی، به مدد قوای حسی، آن را درك میكند.
۲- نشانه عواطف و احساسات گوینده
دیدگاه دیگر این است که انسان همراه تمایلات، عواطف و احساسات ویژهای آفریده شده است كه هركدام از آنها یا مجموع آنها و یا برآیند تمایلات و عواطف او اقتضای افعالی خاص را دارند.
یعنی میان برخی از كارها با خواستهها و تمایلات او تناسب و سازگاری خاصی وجود دارد، كه آن افعال را متصف به خیر و خوب میكند، و میان برخی دیگر از افعال با تمایلات و احساسات او سازگاری و تناسبی وجود ندارد، كه آنها را متصف به شرّ و بد میكند.
بههرحال، مفاهیم خوب و بد صرفاً نوع احساسات و تمایلات گوینده را ابراز میكنند، بیآنكه با امور عینی و خارجی ارتباطی داشته و یا از اوصاف واقعی اشیا، اشخاص یا افعال حكایتی داشته باشند؛ نه صفتی را به آنها نسبت میدهند و نه از آنها سلب میكنند.
۳- قرارداد و اعتبار محض
نظریه سوم این است كه حقیقت خوبی و بدی امری قراردادی و اعتباری است. هر كاری كه فرد یا افرادی آن را با اهداف و اغراض خود ملایم و متناسب ببینند، برای آن صفت «خوب» را اعتبار میكنند، و هر كاری كه با اهداف و تمایلات آنان سازگار نباشد، همگی قرار بر «بدی» آن میگذارند.
بهعبارتدیگر، حسن و قبح اخلاقی نه مابازای عینی دارند و نه یك تمایل تكوینی در انسان به آنها تعلق میگیرد؛ بلكه صرفاً اموری قراردادی هستند كه به علل و انگیزههای مختلفی ازسوی فرد یا جامعه اعتبار شدهاند.
۴- نظریه امر الهی
بر اساس نظریه امر الهی،۷ افعال آدمی صرفنظر از حكم خداوند، هیچ اقتضایی نسبت به خوبی و بدی ندارند. بحث و بررسی درباره این نظریه، كه در ادبیات اعتقادی و كلامی مسلمانان با عنوان آشنای «حسن و قبح الهی و شرعی» شهرت یافته، دارای سابقهای دیرینه است.
اما شیعیان و معتزلیان۸ و همچنین برخی از حنفیان۹،معتقد بودند كه خوبی و بدی از صفات ذاتی افعالاند و عقل آدمی بهتنهایی توانایی درك خوبی و بدی برخی از كارها را دارد. اوامر و نواهی الهی صرفاً جنبه كاشفیت از واقع دارند.
خوبی كارِ خوب در ذات آن نهفته است و ازهمین روست كه خداوند به انجام آن فرمان میدهد، و زشتی كار بد نیز ذاتی آن است و به همین دلیل است كه خداوند از آن نهی میكند.
۵ – منشأ انتزاع خارجی داشتن
به عقیده ما۱۰«خوب و بد» نیز مانند «باید و نباید» نه صرفاً نشانه عواطف و احساسات گوینده هست، نه قرارداد و اعتبار محضاند، اعم از آنكه اعتباركننده آنها را عقل فردی یا جمعی افراد بدانیم و یا امرونهی الهی! بلكه مفاهیمی حقیقی و خارجیاند؛ البته نه بهصورت مفاهیم ماهوی، كه دارای مابازای عینی و مستقل باشند، بلكه از قبیل مفاهیم فلسفی، كه منشأ انتزاع خارجی دارند.
همچنین معتقدیم برای انتزاع مفهوم خوبی، باید تناسب و تلایمی میان دو چیز وجود داشته باشد. البته این تناسب باید میان دو حقیقت عینی و خارجی باشد و نه وابسته به ذوق و سلیقه افراد.۱۱
هرچند ممكن است یكی از طرفین، خود انسان باشد اما نه به آن دلیل كه دارای سلیقه خاصی است، بلكه از آن جهت كه كمالی برای او در خارج متحقق میشود. یك طرف، كار اختیاری انسان است و طرف دیگر كمال واقعی و عینی او. هر كاری كه منتهی به آن كمال مطلوب شود و در خدمت رسیدن به آن قرار گیرد، خوب؛ و هر كاری كه انسان را از آن دور سازد، بد است.
بنابراین خوبی یا بدی كار اختیاری انسان، پس از تأمل عقلانی و با سنجش و مقایسه میان آن فعل و كمال مطلوب به دست میآید و تابع میل و سلیقه، و قرارداد ما هم نیست.
بهعبارت دیگر، وقتی ما هریک از افعال اختیاری خود را با كمال مطلوب انسان میسنجیم، از نظر عقلی سه حالت ممكن است پدید آید:
نخست
میان آنها رابطهای مثبت برقرار باشد؛ یعنی انجام آن كارها ما را در وصول به كمال نهایی مدد رساند، كه دراینصورت آنها را «خوب» میدانیم.
دوم
میان آنها رابطهای منفی باشد؛ یعنی انجام آن اعمال ما را از دستیابی به كمال مطلوب باز دارد، كه چنین كارهایی را متصف به صفت «بد» میكنیم.
سوم
میان فعل اختیاری انسان و كمال مطلوب او هیچ رابطهای، اعم از مثبت یا منفی، نباشد، كه دراینصورت چنین كارهایی، اگر اصولاً وجود داشته باشند، نه خوباند و نه بد، بهاصطلاح در مقایسه با كمال مطلوب آدمی ارزش خنثی دارند.
ریشه اختلافهای اخلاقی
با تبیینی كه ما از ملاك و معیار خوبی و بدی افعال اختیاری ارائه دادیم، نكته مهمی روشن میشود و آن، سرّ اختلافاتی است كه میان ملل و جوامع مختلف درباره خوبی و بدی برخی از افعال وجود دارد. توضیح آنكه، بعضی از كارها در نزد برخی جوامع، خوب دانسته میشوند و در نزد برخی دیگر بد!
مثال مشهور آن، زشتی و قبح ذبح حیوانات در نزد برخی اقوام هندوستان است، یا خوبی شرابخواری و خوردن گوشت خوك در نزد غربیان و بدی و زشتی این اعمال در نزد مسلمانان!
نسبیت اخلاق؟
بسیاری از فیلسوفان، این اختلافات را دلیل بر نسبیت اخلاق پنداشتهاند.
اما با تبیینی كه ما ارائه دادیم، دانسته میشود كه منشأ این اختلافها ممكن است در یكی از این دو امر باشد: عدم شناخت درست كمال مطلوب و نقص در جهانبینی، و یا عدم درك درست رابطه میان افعال اختیاری آدمی با كمال مطلوب او؛ یعنی علیرغم شناخت كمال مطلوب، بهدرستی نمیداند كه فلان كار خاص چه تأثیری در رسیدن او به كمال مطلوبش دارد: آیا او را به آن نزدیكتر میكند یا از آن دورتر میسازد.
بنابراین اگر بخواهیم اختلافات میان جوامع انسانی در امور اخلاقی برداشته شود و همه افراد و جوامع دركی مشترك از خوبی و بدی كارها داشته باشند، ضمن تصحیح درك انسانها از كمال مطلوب، باید به دامان شرع و پیام الهی پناه آورد. بدون شك عقل آدمیان بهتنهایی در بسیاری از مسائل، توانایی كشف رابطه میان افعال اختیاری و نتایج و پیامدهای آنها را دارد و به همین دلیل است كه در اصول اخلاقیات شاهد اختلافات كمتری در میان جوامع بشری هستیم. مسائلی كه در اصطلاح علمای اصول بهعنوان «مستقلات عقلی» شناخته میشوند، همگی از این نوع احكام هستند.
اما موارد فراوانی هم وجود دارد، بهویژه در جزئیات و مصادیق آن احكام كلی، كه عقل بهتنهایی چنین توانایی و قدرتی در خود نمییابد، و درك آنها از حدود تواناییهای عقول آدمیان بیرون است. بهتعبیر مولوی: «عقل را ره نیست آن سو زافتقاد». در اینجاست كه نیازمند راهنماییها ودستگیریهای وحی است. شرع مقدس با تبیینی كه از روابط میان چنین كارهایی با كمال مطلوب ارائه میدهد، دست عقل را گرفته، او را در كشف آن روابط پنهان و نهفته یاری میرساند. بنابراین در این موارد، عقل با تكیه بر شرع، خوبی یا بدی افعال را میپذیرد، و این لطف خداوند است به بندگان خود.
منابع
۱- الالهیات من کتاب الشفاء، ابنسینا، تحقیق حسن حسنزاده آملی؛ الحكمة المتعالیة،صدرالدین الشیرازی، ج۷
۲- تاج العروس، محمدمرتضی الزبیدی، مادة خیر
۳- براى مطالعه بیشتر رجوع کنید به: پیشنیازهاى مدیریت اسلامى، محمدتقی مصباح یزدی
۴- اخلاق نیكوماخوس، ارسطو، ترجمه ابوالقاسم پورحسینى، كتاب اول، فصل اول
۵- المیزان فى تفسیر القرآن، سیدمحمدحسین طباطبایی، ج۵
۶ – مفاهیم ماهوی، حاکی از چیستی اشیا هستند.
۷- زبان، حقیقت و منطق، ا. ج. آیر، ترجمه منوچهر بزرگمهر
۸- كشف المراد، علامه حلی، تصحیح حسن حسنزاده آملی؛ شرح الفرائد، محمدکاظم الاخوند الخراسانی؛ اصول الفقه، محمدرضا المظفر، ج۱
۹- اشارات المرام، احمد البیاضی الحنفی
۱۰- علامه مصباح در کتاب فلسفه اخلاق فصل۴
۱۵- برای مطالعه بیشتر ر.ک: پیشنیازهاى مدیریت اسلامى، محمدتقی مصباح یزدی
اقتباس از کتاب فلسفه اخلاق علامه مصباح فصل ۴.