اصطلاح «ارزش اخلاقی» و «مفاهیم ارزشی» در متون اخلاقی، دستكم، دو كاربرد متفاوت دارد.
اول آن دسته از مفاهیم اخلاقی است كه بار ارزشی و فضیلتی دارند، مانند مفهوم خوب، بد، در مقابل، منظور از مفاهیم الزامی و دستوری، آن مفاهیمی است كه بار دستوری و تكلیفی دارند، مانند مفهوم باید و نباید.
اما گاهی معنای وسیعتر و عامتری از واژه «ارزش» اراده میشود كه دربردارنده همه مفاهیم اخلاقی، اعم از الزامی و ارزشی، است. «مفاهیم ارزشی» در این اصطلاح، معادل «مفاهیم اخلاقی» و در مقابل «مفاهیم غیراخلاقی» بهكار میرود.
گفتنی است كه ارزش در این اصطلاح دوم، هم شامل ارزشهای مثبت،میشود و هم ارزشهای منفی!
در مبحث كنونی منظور ما از مفاهیم ارزشی و ارزش اخلاقی، همین اصطلاح و كاربرد دوم است.
وقتی گفته میشود برخی از كارها ارزش اخلاقی دارند و برخی دیگر فاقد ارزش اخلاقیاند، منظورچیست؟
اصولاً ارزش اخلاقی افعال آدمی از كجا ناشی میشود؟ و قوام و معیار كار اخلاقی و ارزشی به چیست؟
ارزش اقتصادی
هرچند مباحث لغوی و تحلیلهای زبانشناسانه، راهی مطمئن و قطعی برای حل مسائل عقلی و فلسفی بهحساب نمیآید؛ لكن بررسی كاربردهای غیراخلاقی «ارزش» ما را در فهم ماهیت و معیار ارزش اخلاقی یاری میرساند.
بحث ارزش و معیار سنجش قیمت یك كالا از دیرزمان مورد توجه علمای اقتصاد بوده است، ودراین زمینه دیدگاهها و آرای متعددی نیز بیان داشتهاند.
ارزش اقتصادی كالا از طریق میزان مطلوبیت آن برای افراد تعیین میگردد؛ مثلاً اگر میزان مطلوبیت كتابی در نزد خوانندهای بالا باشد، او حاضر است آن را به قیمت گرانتری بخرد،
اگر مردم نسبت به خرید كتابی علاقه نداشته باشند، ارزش مبادلهای آن نیز پایین خواهد آمد.
نتیجهای كه از تحلیل مفهومی ارزش اقتصادی به دست میآید این است كه ملاك ارزش و یا دستكم، یكی از عناصر اصلی ارزش اقتصادی، میزان مطلوبیت، سودمندی و فایدهبخشی یك كالا در مقایسه با كالای دیگر است؛ یعنی هم عنصر «مقایسه» را در تعریف ارزش اقتصادی دخیل میدانیم و هم عنصر «مطلوبیت» را.
عناصر ارزش اخلاقی
۱- مطلوبیت
بدون شك ارزش اخلاقی نمیتواند عین ارزش اقتصادی باشد.ارزشمندی كار اخلاقی به دلیل مبادله آن با چیز دیگری نیست. هرچند ممكن است كسی كارهای خوب را بهمنظور رفتن به بهشت یا نجات از آتش دوزخ انجام دهد!
همان عناصری كه در ارزش اقتصادی یك كالا دخیل بودند؛ یعنی مطلوبیت و مقایسة مطلوبیتها با یكدیگر، در فعل اخلاقی نیز بهگونهای دخالت دارند و میتوان آنها را از عناصر و مقوّمات فعل اخلاقی بهحساب آورد؛ البته فعل اخلاقی افزون بر مطلوبیت، باید دارای عناصر دیگری نیز باشد.
مطلوبیت كارهای اخلاقی قیود و شرایطی دارد و نمیتوان مطلق مطلوبیت را معیار فعل اخلاقی بهحساب آورد؛ وگرنه مطلوبیت غذا برای انسان گرسنه و آب برای فرد تشنه را نیز میبایست ارزش اخلاقی بهشمار آورد.
۲- اختیار
موضوع ارزشهای اخلاقی، رفتار اختیاری انسان است. ازاینروی، تا هنگامی كه در محدوده امور جبری گام میزنیم، حتی اگر بزرگترین كارها را نیز صورت دهیم، وارد قلمرو ارزشهای اخلاقی نشدهایم. بنابراین به مطلوبیتی كه در اخلاق مطرح میشود، باید این قید را بزنیم: «مطلوبیتی كه مربوط به افعال اختیاری انسان است».
گفتنی است كه در علم اخلاق و مباحث اخلاقی از سه چیز بحث میشود كه همگی بهگونهای با اختیار انسان در ارتباطاند.۱
یكی درباره كارهای اختیاری انسان است؛ یعنی هر عملی كه انسان آن را با اختیار و انتخاب خود انجام دهد.
دوم، درباره مبدأ یا منشأ افعال اختیاری. در علم اخلاق از صفات نفسانیای مانند حرص یا سخاوت بحث میشود و حالآنكه ممكن است در مواردی نیز غیراكتسابی باشند؛ اما چون ظهور این صفات در عمل است و بهگونهای با فعل اختیاری در ارتباطاند، بنابراین مورد ارزشگذاریهای اخلاقی قرار گرفته، گفته میشود: «حرص صفت بدی است» و «سخاوت خُلق نیكویی است»!
سومین چیزی كه در مباحث اخلاقی از آن بحث میشود نتیجه افعال اختیاری است.
بنابراین مطلوبیت اخلاقی، مطلوبیتی است كه مربوط به فعل اختیاری یا مبدأ و منشأ فعل اختیاری و یا نتیجه فعل اختیاری میشود؛ و بههرحال مقید به رفتارهایی است كه درنهایت مرتبط با اختیار آدمی هستند.
۳- مطلوبیت انسانی
آیا هر نوع فعلی كه انسان ازروی اختیار انجام دهد، هرگونه مطلوبیتی داشته باشد، ارزش اخلاقی دارد؟
بدون شك، كارهایی كه انسان برای رفع نیازهای طبیعی خودش انجام میدهد، با وجود مطلوبیتشان، ارزش اخلاقی ندارند.
بنابراین ارزش اخلاقی، مطلوبیتی است كه در اثر كارهایی كه به انگیزه خواستهای فوق غرایز حیوانی انجام میگیرند، برای روح انسان حاصل میشود.
پس انسان دو «من» دارد: «من سِفلی» و «من عِلوی»؛ به این معنا كه هر فردی وجودی دو درجهای و دو مرحلهای دارد؛ در یك مرحله، حیوانی است؛ در درجه دیگر تعالی و تقدسی دارد كه مختص خود اوست، و «من واقعی» انسان نیز درواقع همان من علوی و انسانی اوست.۲
سوالی که پیش می آید این است که: آیا نمیتوان ارزشها را نیز مانند خواستها و غرایز، درجهبندی و دستهبندی كرد؟ چرا ارزش اخلاقی را به ارضای خواستهای مخصوص انسان منحصر میكنیم؟
پس باید قید دیگری در نظر گرفت.
۴-انتخاب آگاهانه و خردمندانه
هرگاه عقل نشان داد كه مطلوبیت فلان كار بیشتر است، و ما آن را آگاهانه انتخاب كردیم، درآنصورت كار ما، ارزش اخلاقی خواهد داشت.
انسان باید آگاهانه و خردمندانه در میان امیال متزاحم خود به قضاوت بنشیند و مناسبترین آنها را با راهنماییهای عقل انتخاب كند.
البته این مهم است که انسان بر اساس چه معیاری باید بعضی از خواستهای خود را بر پارهای دیگر ترجیح دهد.
یك راه این است كه كارها را بر اساس میزان لذتی كه برای ما به ارمغان میآورد سنجیده شود؛ راه دیگر این است كه غرایز را بر اساس غایات و نتایجشان مقایسه كنیم؛ یك راه نیز این است كه هركدام از امیال كه بیشتر در جهت كمال نهایی آدمی قرار داشتند و او را در راه وصول به قرب الهی بیشتر یاری كردند، همان را برگزینیم.
طبق نظر علامه مصباح برای حصول ارزش اخلاقی، وجود چهار عنصر «اختیار»، «مطلوبیت»، «مطلوبیت انسانی» و «انتخاب آگاهانه و خردمندانه» لازم است و نبود هركدام از آنها نشانه نبود ارزش اخلاقی است.
بررسی چند دیدگاه درباره معیار ارزش اخلاقی
هریک از مكاتب اخلاقی، دیدگاه خاصی را درباره معیار فعل اخلاقی و ماهیت ارزش اخلاقی برگزیدهاند.
به برخی از آنها اشاره میكنیم.
ارزش اجتماعی
از دیدگاه مكتب جامعهگرایی، هرچیزی كه مورد امرونهی جامعه یا متعلَّق پسند و ناپسند آن باشد، ارزش اخلاقی مثبت یا منفی خواهد داشت. ارزشهای اخلاقی همان ارزشهای اجتماعیاند و در خارج از ظرف اجتماع، بسیاری از مفاهیم اخلاقی، بلكه هیچیك از آنها، معنای محصَّلی ندارند.
ایثار، صبر و استقامت، راستگویی، عدالتورزی، محبت و امثال آن، همگی ارزشهایی هستند كه جامعه به ما معرفی میكند.۳
در مباحث «جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن» آیت الله مصباح به تفصیل، این رأی را به نقد كشیده اند.۴
سود و زیان شخصی یا گروهی
از دیدگاه خودگروان و اپیكوریان، قوام ارزش اخلاقی به تحقق بیشترین لذت و خیر شخصی است. ارزش اخلاقی چیزی جز لذت و خیر فردی نیست.
در مقابل، سودگرایان، ارزش اخلاقی را دایرمدار سود و زیان عمومی یا گروهی میپندارند.
هرچیزی كه موجب تحقق منفعت و سود عمومی بیشتری شود، اخلاقیتر و ارزشیتر خواهد بود؛ هرچند ممكن است زیان و ضرر شخصی را نیز در پی داشته باشد.
در تبیین مكتب اخلاقی اسلام روشن خواهد شد كه گرچه آن چیزی كه حقیقتاً میبایست ارزش اخلاقی بهحساب آید با سود و منفعت حقیقی انسان نیز همراه است، اما صرفا نافع بودن نمیتواند ارزشآفرین باشد.
مفاد باید و نباید
بعضی تصور كردهاند كه ارزش اخلاقی، و بهطور كلی اخلاق، عبارت است از مفاد «باید»ها و «نباید»ها؛ و لذا «هر ارزش اخلاقی» را «درحقیقت نماینده یك فرمان و باید اخلاقی» دانستهاند. بر اساس این رأی هرجا باید و نباید هست، ارزش هم هست و هرجا باید و نباید نیست، ارزش اخلاقی هم نیست.
آیت الله مصباح میگویند: به نظر ما این رأی نه جامعیت دارد و نه مانعیت؛۵
نه هرجا باید و نباید نیست، ارزش اخلاقی منتفی است و نه هرجا این دو مفهوم هستند ارزش اخلاقی وجود دارد.
چنین نیست كه هرجا باید و نبایدی دیدیم آن را مربوط به حوزه ارزشهای اخلاقی بدانیم و هرجا سخن از هست و نیست و واقعیتهای خارجی به میان آمد، آن را جزو قلمرو دانش تصور كنیم.
مثلا وقتی یك ریاضیدان میگوید «برای حل فلان مجهول ریاضی باید فلان عمل را انجام داد»، آیا از محدوده توصیف و دانش خارج شده و از فضیلت و ارزش و اخلاق سخن گفته است؟!
نقص و اشكال دیگر این رأی، عدم جامعیت آن است؛ زیرا مفاهیم ارزشی منحصر در باید و نباید نیست. مفاهیم متعددی نظیر: خوب، بد، خیر، شر، صواب و خطا در مسائل اخلاقی مطرح میشوند كه متضمن معنای ارزشی نیز هستند و بهیقین از سنخ باید و نباید بهحساب نمیآیند.
مطلوبیت عقلی كار اختیاری
دیدگاه دیگری كه مورد توجه بسیاری از فیلسوفان و علمای اخلاق واقع شده، این است كه معیار اخلاق و ارزش اخلاقی، مطلوبیت عقلی كارهای اختیاری انسان است. هر فعلی كه مورد تأیید و پسند عقل باشد و عقل به انجام آن دستور دهد، ارزش اخلاقی دارد و هر فعلی كه مطلوب غریزهای از غرایز و میلی از امیال طبیعی انسان باشد فاقد ارزش اخلاقی خواهد بود.۶
بهعبارتدیگر، در هر كاری كه اوامر و نواهی عقل مورد توجه قرار گیرد و غرض از آن اشباع نیازها و گرسنگیهای قوه عاقله باشد، ارزش اخلاقی نیز وجود دارد؛ اما اگر غرض از انجام یك كار ارضای خواستهای مهارنشده شهوت و غضب باشد، اخلاقی و ارزشی نخواهد بود.
از ظواهر كلمات معتقدان به این نظریه، معلوم می شود، اینان عقل را نیز مانند غریزه، دارای نیازمندیها و احتیاجاتی میدانند كه با انجام كارهای خاصی در پی رفع آنهاست!
ما معتقدیم كه عقل، هیچ میل و گرایشی ندارد و اصولاً «عقل» از سنخ تمایلات و غرایز نیست. كار عقل چیزی جز ادراك كلیات و راهنمایی و روشنگری نیست. عقل به مثابه چراغی میماند كه راه را از چاه مینمایاند، بیآنكه خود گرایش و میلی داشته باشد.
بنابراین نمیتوان معیار ارزش اخلاقی را خرسندی و رضایت عقل، و مطلوبیت عقلی فعل اختیاری دانست؛ مگر به همان معنایی كه در بیان نظریه مختار گفتیم كه معیار ارزش اخلاقی كار، آن است كه عقل، مطلوبیت متعالی آن را تشخیص دهد، و انسان با اختیار و آگاهی آن را به انجام رساند.
منابع
۱- پیشنیازهاى مدیریت اسلامى، محمدتقی مصباح یزدی؛ اخلاق در قرآن، ج۱و ج۲.
۲- نقدى بر ماركسیسم، مرتضی مطهری
۳- جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، محمدتقی مصباح یزدی، ص۷
۴- جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، محمدتقی مصباح یزدی
۵- تعلیقه علی نهایه الحكمه، محمدتقی مصباح یزدی
۶- الفوائد، فائده فى اقتضاء الافعال للمدح و الذم (ضمیمه کتاب حاشیه فرائد الاصول)، ملامحمدکاظم الخراسانی
اقتباس از کتاب فلسفه اخلاق فصل ششم، آیت الله مصباح یزدی.