مسلمانان پس از رحلت پیامبر گرامی اسلام به مذاهب مختلفی منشعب شدند و این انشعاب هنوز هم ادامه دارد. با توجه به حدیث افتراق که از پیامبر گرامی اسلام نقل شده و فرمودهاند که از میان این همه فرقه، فقط یک فرقه حق و اهل نجات است و نیز به حکم عقل نمیتواند، این همه فرقه اهل نجات باشند و باید هرفرقهای بتواند دلیلی برای حقانیت خود اقامه کند. در این نوشته دلیلی بر حقایت مذهب شیعه امامیه، اقامه شده است.
سادهترین راه برای اثبات حقانیت شیعه دو چیز است:
۱-اثبات ولایت مطلقه ائمه معصومین علیهم السلام از طریق تثبیت خلافت و ولایت بلافصل علی بن ابیطالب علیهالسلام.
۲-نفی ولایت غیر معصوم در اسلام و بررسی آثار شوم و خانمان سوز ولایت غیر معصوم بر جامعه اسلامی، زیرا عقل سلیم حکم میکند که امام باید، ویژگیها و شرایطی داشته باشد، که عصمت و قداست روحی و سرشت پاک از جمله آنها است.
غیر از خداوند هیچ کس توان شناسایی افراد معصوم را ندارد، بنابراین تعیین امام معصوم که بتوان ولایت عامه و مطلقه جامعه اسلامی را بدو سپرد، تنها از جانب خداست، و مردم تحت هیچ عنوانی حق انتخاب امامی که دارای ولایت الهی باشد، ندارد، لکن صد افسوس که به قول ابو جعفر نقیب از علمای بنام اهل سنت، اصحاب، خلافت را از امور دنیوی فرض کردند، و خلافت را مانند امیر و والی دانسته، و با دستورات صریح پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم مخالفت نموده و آنچه به نظرشان صلاح بود، انجام دادند. مگر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم با کمال صراحت به ابوبکر و عمر امر نکرد که با سپاه اسامه از مدینه خارج شوند، آنها چون مصلحت را در ماندن دیدند، با دستور پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم مخالفت کردند، اصحاب اتفاق دادند که آنها (ابوبکر و عمر) در موارد زیادی (به خاطر مصالح خود) با پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم مخالفت کردند، و به رای و نظر خود عمل نمودند،۱
و نیز ابوجعفر نقیب میگوید: از چیزهایی که به عمر بن خطاب جرات داد که از علی علیه السلام عدول نموده و با ابوبکر بیعت کند، با اینکه خودش از پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم شنیده بود که ـ خلیفه و جانشین من علی علیه السلام است ـ این بود که عمر در موارد زیادی با رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم مخالفت کرده بود، یکی از موارد مخالفت وی این بود که وقتی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در بستر بیماری، کاغذ و دوات خواست تا وصیت نامه بنویسد که امت گمراه نشود، عمر با رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم مخالفت نموده گفت: مرد هذیان و بیهوده میگوید، و قرآن برای ما بس است، از آوردن کاغذ و دوات جلوگیری نمود، حاضرین اختلاف کردند، بعضی از حرف پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و بعضی از حرف عمر طرفداری کردند و رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: از نزد من بروید، نزاع و جدال نزد پیامبران سزاوار نیست.۲
عمر به ابن عباس گفت: وقتی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم کاغذ و دوات خواست، من فهمیدم که میخواهد امامت علی را یادآوری کند و من برای ترس از فتنه نگذاشتم.۳
سپس نقیب می گوید: تا این که عمر حدیثی جعل کرد و به دروغ به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نسبت داد، و گفت: من از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که گفت: آل ابیطالب اولیاء من نیستند، و فقط ولی من خدا و خوبان از مومنیناند، اصحاب این روایت مجعول را ناسخ کلام پیامبر که فرمود: هر کس من مولای او هستم، علی مولای اوست، قرار دادند.۴
کسی که با رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به مخالفت برخاسته و جلوی خواست و اراده او را گرفته، تا خواست خود را برآورده سازد، خداوند در مورد آنان می فرماید: هر کس نافرمانی خدا و رسولش کند، به گمراهی آشکار گرفتار شده است.۵ در آیه دیگر می فرماید: هر کس نافرمانی خدا و رسولش کند، آتش از آن اوست و جاودانه در آن می ماند.۶
بر همین اساس، باقلانی می گوید: لازم نیست امام از گناه و خطا معصوم باشد، و لازم نیست امام افضل امت باشد، و لازم نیست علمش بیشتر از سایر امت باشد. جمهور می گوید: اگر امام فاسق شد، یا به مردم ظلم کرد و اموال آنان را غصب کرد یا به ناحق مردم را کشت، یا حقوق مردم را ضایع کرد یا حدود را تعطیل کرد، از امامت خلع نمی شود، برای مردم جایز نیست که بر او خروج کنند، بلکه اطاعت ائمه ظلم و جور واجب است.۷
تفتازانی می گوید: وقتی امام مرد، و کسی واجد شرایط امامت است، با قدرت و شوکت بر مردم غالب گردید، خلافت برای او منعقد می شود….۸
امامی که دارای این ویژگی ها باشد و با زور و سر نیزه به گفته تفتازانی بر امت مسلط شود، چگونه میتوان او را خلیفه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و حافظ دین و عدالت و حقوق امت دانست، مگر زمامدارن خودکامه عصر ما همین خصوصیات را ندارند، سپس فرق خلیفه با اینها در چیست؟
روی این حساب اهل سنت عقیده دارند که لازم نیست امام را خدا و پیغمبر تعیین کنند، و تعیین هم نکرده است، زیرا خدا و پیغمبر در قرآن و سنت مساله امامت و خلافت و حدود و شرایط آن را بیان نکرده است، بلکه امت هم میتواند برای خود امامی برگزیند.
این حرف یکی از اتهاماتی است که اهل سنت به خدا و پیغمبر بستهاند، زیرا نخست اینکه اگر امر امامت به خود امت واگذار شده بود، بر خدا و پیغمبر لازم بود چگونگی تعیین و انتخاب امام را مفصلا برای امت بیان نماید، که با رای چه تعدادی از امت امام تعیین میشود. تا مانند آقایان دچار حیرت و اختلاف نشوند؛ دسته ای رای جمهور اهل حلّ و عقد، و دسته دیگر رای پنج نفر، و طائفه سوم رای سه نفر و گروه چهارم رای یک نفر را در تعیین امام شرط بدانند.
دوم اینکه اگر تعیین امام به خود امت واگذار شده است، تعیین خلیفه دوم از جانب ابوبکر برای چیست؟ و تعیین اعضای شورای شش نفره عمر برای تعیین خلیفه سوم چه معنا دارد؟
سوم اینکه چطور میشود تصور کرد، رسول مکرم اسلام صلی الله علیه وآله وسلم که برای پیاده نمودن احکام اسلام و عزت و قدرت مسلمانان، سختترین رنجها را تحمل کرد، و برای امت از مهربانترین پدر، مهربانتر بود، هیچ فکری به حال امت نکرده باشد و سرپرست و امامی برای آنها تعیین نکرده، و آنان را به حال خود رها کرده باشد.
این گونه قضاوت در مورد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم، کمال بیانصافی و نسبت ناروا به ساحت مقدس آن حضرت خواهد بود، زیرا پیامبری که خود حکم وصیت و تعیین وصی را برای حفظ افراد خانواده از اختلاف و پراکندگی، در اثر از دست دادن سرپرست، برای مسلمانان آورده است، کدام عقل و عاقلی قبول میکند که خودش، امت اسلامی را بدون امام و سرپرست باقی گذاشته آنها را به باد حوادث بسپارد.
چهارم اینکه در ذهن همه مسلمانان ثابت و مرتکز بوده است، که رها کردن امت بدون امام و رهبر، از کسی که زمام امور به دست اوست، قبیح و ناپسند است، بر همین اساس است که عایشه به پسر عمر میگوید: پسرم سلام مرا به عمر برسان و به او بگو: امت محمد صلی الله علیه وآله وسلم را بدون امام و رهبر رها نکن.۹
عبدالله به پدرش عمر میگوید: مردم گمان دارند که تو برای خود خلیفه تعیین نمیکنی، اگر تو شبان شتر یا گوسفند داشته باشی و او گله را رها کند، به نظر شما گله را ضایع کرده است و حال این که امامت و رهبری مردم، از اهمیت بیشتری برخوردار است.۱۰
پنجم اینکه نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله وسلم در جواب رئیس قبیله بنی عامرکه گفت: ما به شرطی به تو ایمان میآوریم که جانشینی تو از آن ما باشد، فرمود: امر خلافت به دست خدا است، او خود خلیفه را انتخاب می کند.۱۱بسیار شگفت انگیز است که اهل سنت ادعا می کنند، که خدا و پیغمبر امام و خلیفه برای پیغمبر تعیین نکرده و حدود و شرایط امامت هم در کتاب و سنت بیان نشده است، در حالی که آیات و روایات فراوانی در این زمینه در کتب خود اهل سنت ذکر شده است، که بهعنوان نمونه به برخی از آنها اشاره میشود:
آیه ولایت:
سرپرست و ولی شما تنها خدا و پیامبر او، و آنهایی که ایمان آوردهاند میباشند، همانها که نماز را بر پا میدارند، و در حال رکوع زکات میدهند.۱۲
مفسرین از انس بن مالک و دیگران روایت کردهاند، علی علیه السلام در حال رکوع بود که سائلی وارد مسجد شد و از مردم کمک طلب کرد و کسی چیزی به او نداد، او با دست خود به سائل اشاره کرد، که انگشتر را از دستم بگیر، هنوز کسی از مسجد خارج نشده بود که جبرئیل (إنّما ولیکم الله) را برای پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم آورد. در این آیه خداوند سرپرست و امام بعد از پیامبرش را علی بن ابی طالب علیه السلام معرفی نموده است.
آیه تبلیغ:
ای رسول، ابلاغ کن آنچه را که پروردگارت بر تو نازل کرده است، و اگر ابلاغ نکنی رسالتت را ابلاغ ننمودهای، و خداوند تو را از مردم محافظت مینماید.۱۳
ابن عساکر به سند صحیح از ابی سعید خدری نقل می کند که این آیه در روز غدیر خم بر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم ، در شان علی علیه السلام نازل شد.۱۴
خطیب بغدادی به سند صحیح از ابیهریره نقل میکند… روز غدیر روزی است که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم دست علی علیه السلام را گرفت و فرمود: آیا من ولی مومنین نیستم؟ گفتند: آری ای رسول خدا، آنگاه فرمود: هر کسی که من مولای او هستم این علی مولای اوست، در این حال عمر بن خطاب دوبار به علی علیه السلام تبریک گفت و عرض کرد: ای پسر ابیطالب تو مولای من و مولای تمام مسلمانان گشتی، در این هنگام آیه، (امروز دین شما را کامل و نعمتم را بر شما تمام نمودم…۱۵) نازل شد.۱۶
آیه اولی الأمر:
خداوند و رسول و صاحبان امر از خودتان را اطاعت کنید۱۷مقصود از اولی الامر معصومینی هستند که خداوند اطاعت آنان را بهطور مطلق، همانند اطاعت خدا و رسول واجب نموده است، البته در حق کسانی، غیر از دوازده امام شیعه، ادعای عصمت نشده است، پس آیه در حق دوازده امام شیعه نازل شده است.
پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: هر کس مرا اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده و هر کس مرا نافرمانی کند، خدا را نافرمانی کرده است و هر کس علی علیه السلام را اطاعت کند، مرا اطاعت کرده و هر کس علی علیه السلام را نافرمانی کند، مرا نافرمانی کرده است.۱۸
اما روایات:
۱-پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در غدیر خم فرموند: هر کس که من مولای او هستم، این علی مولای اوست.۱۹
۲-پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرموند: بعد از من دوازده خلیفه و امیر خواهد بود که همه آنها از قریش هستند.۲۰
۳-رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم خطاب به علی علیهالسلام فرموند: تو ولی و سرپرست هر مومن بعد از من هستی.۲۱
۴-پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم فرموند: همانا برای هر نبی، وصی و وارثی است، تحقیقا علی علیه السلام، وصی و وارث من است.۲۲
۵-رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به علی علیه السلام فرموند: تو نزد من، همانند هارون نزد موسایی، مگر اینکه بعد از من نبیای نیست.۲۳
۶-پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم خطاب به علی علیه السلام فرمود: تو برادر و وصی و جانشین من در میان قومت میباشی، پس به سخنان او گوش داده او را اطاعت کنید.۲۴
روایات در مدح شیعه
در مصادر حدیثی اهل سنت، روایات بسیاری مییابیم که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم، پیروان اهل بیت علیهم السلام را تحت عنوان شیعیان علی علیه السلام، مورد مدح و ستایش قرار داده است، بهعنوان نمونه به برخی از آنها اشاره میشود:
جابر بن عبدالله انصاری میگوید: نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بودیم که علی علیه السلام وارد شد، پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: قسم به کسی که جانم بهدست اوست، همانا این (علی) و شیعیان او قطعا کسانی هستند که روز قیامت، به فوز بهشت و سعادت نائل خواهند شد.۲۵به امام علی علیه السلام فرمود: تو و شیعیانت در بهشت خواهید بود.۲۶
منابع
۱-ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، قم، نشر موسسه اسماعیلیان، ۱۳۷۸، ج۱۲، ص۸۳.
۲-همان، ج۱۲، ص ۷۸.
۳-همان، ص ۷۹.
۴-همان، ص ۸۸.
۵-احزاب / ۳۶.
۶-جن / ۲۳.
۷-خوانساری، محمد باقر، انصاف در امامت، نشر صدوق، ص۴۹، به نقل از تمهید محمد بن طی باقلانی.
۸-همان، ص۵۱، به نقل از شرح المقاصد، مسعود بن عمر تفتازانی.
۹-ابن قتیبه دینوری، محمد بن عبدالله، الإمامه و السیاسه، موسسه الحلبی و شرکاء للنشر و التوزیع، ج۱، ص ۳۲.
۱۰-سبحانی، جعفر، محاضرات فی الإلهیات، قم، دارالنشر اسلامی، ص ۵۱۸، به نقل از حلیه الاولیاء، ج۱، ص ۴۴.
۱۱-ابن هشام، عبدالملک، السیره النبویه، مصر، مکتبه محمد علی صبیح و اولاده، ۱۳۸۳ق، ج۲، ص ۴۲۲.
۱۲-مائده / ۵۵.
۱۳-مائده / ۶۷.
۱۴-ابن عساکر، علی بن الحسن، ترجمه امام علی، ج۲، ص ۸۶.
۱۵-مائده / ۳.
۱۶-خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق، ج۸، ص۲۸۴.
۱۷-نساء / ۵۹.
۱۸-ابن عساکر، علی بن الحسن، ترجمه امام علی، ج۱، ص۳۶۴.
۱۹-احمد حنبل، مسند احمد، بیروت، دارصادر، ج۶، ص۳۴۷.
۲۰-مسلم بن حجاج نیشابور، صحیح مسلم، بیروت، دارالفکر، ج۶، ص۳.
۲۱-طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، دار احیاء التراث العربی، ج۱۲، ص۷۸.
۲۲-ابن عساکر، علی بن الحسن، تاریخ دمشق، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق، ج۴۲، ص۳۹۲.
۲۳-ترمذی، محمد بن عیسی بن سوره، سنن ترمذی، ج۶، ص۳۶۹.
۲۴-تفتازانی، مسعود بن عمر، شرح المقاصد، پاکستان، دارالمعارف النعمانیه، ۱۴۰۱ق، ج۲، ص۲۸۳.
۲۵-طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الأوسط، دارالحرمین للطباعه و النشر و التوزیع، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۳۵۴.
۲۶-ابن عساکر، علی بن الحسن، ترجمه الإمام علی بن ابیطالب، ج۲، ص۳۵۴.
برگرفته از نرم افزار پاسخ مرکز مطالعات حوزه.